وصیت مقدس

اثبات انحصار 12 امام، در رد احمد[الحسن] مدعی یمانی/ ردّ دلایلی که برای امامت مهدیین می نویسند(به خیالشان 74 حدیث)

وصیت مقدس

اثبات انحصار 12 امام، در رد احمد[الحسن] مدعی یمانی/ ردّ دلایلی که برای امامت مهدیین می نویسند(به خیالشان 74 حدیث)

وصیت مقدس

بسم الله الرحمن الرحیم. السلام علیک یا صاحب الزمان، ادرکنا ارشدنا.
سلام علیکم و رحمة الله
متاسفانه [همان طور که روایات هم فرموده اند] به دلیل طولانی شدن دوران غیبت ، اکثر قائلین به امامت امام دوازدهم، منکر او می شوند [پناه بر خدا با تمام وجود] هر فرقه ای با عقیده ای...من جمله عده ای که عجله کرده و امامی برای خود انتخاب می کنند، مانند افرادی که پیروان شخصی شده اند به نام احمد اسماعیل و او را امام سید احمد الحسن یمانی می نامند!.... تصمیم گرفتم مطالبی را که در طی مطالعه و همچنین بحث با آنها و از سایت ها و صفحه های مختلف بدست آوردم را اینجا بنویسم، که شاید اگر کسی خواست تحقیقی بکند، به این مطالب هم به راحتی دسترسی داشته باشد، همینجا از تمامی افرادی که این مطالب را از آن ها یاد گرفتم صمیمانه سپاسگزاری می کنم،..... قصدم این است در این جا ان شاء الله تمامی روایاتی که در اثبات امامت مهدیین می نویسند را نقد و بررسی می کنیم و می بینیم که دست انصاراحمدالحسن با تمام ادعاهای سر به فلک کشیده شان، از روایات خالی است، ان شاء الله ...
اللهم عجّل لولیّک الفرج واجعلنا من عبیده و انصاره ـ
دی ماه 1393

دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات

بسم الله الرحمن الرحیم

در این وبلاگ ، قصدمان این هست که احادیثی را یادآوری کنیم که حتی انصار احمد اسماعیل [سید احمد الحسن یمانی مزعوم] نتوانند دلالت صریح آن بر انحصار امامان در دوازده نفر را رد کنند [البته یعنی از لحاظ منطقی، که از روی غیر آن ، همه چیز را می شود منکر شد]، و الّا به نظر ما، وجود ده ها روایت «کاملا صریح»، بدون شک، دلیل کافی [و به عبارتی: لازم] و بهترین دلیل برای این است که ائمه علیهم السلام دوازده نفر هستند.

این یعنی اثبات انحصار 12 امام، و دلیل ردّ تمامی ادعاهای احمد اسماعیل.

اما انصار به این مطلب اشکالی وارد می کنند و این گونه می نویسند:

ما دوازده امام را قبول داریم و لی ما باید احادیث را به درستی با هم جمع کنیم. خب در چند روایت فرموده اند : دوازده امام ، و درچند روایت دیگر فرموده اند: 12 امام و 12 مهدی؛ پس جمع بین این دو می شود همین 12 امام و 12 مهدی و ما 12 امام را رد نمی کنیم.

اشتباه این حرف این جاست که:

اولا: تعداد احادیث 12 امام هرگز با تعداد احادیث دلالت بر 12 مهدی به عنوان امامانی غیر از 12 امام قابل مقایسه نیست، هرگز و هرکز. احادیثی که فقط دلالت بر 12 امام دارد، بیش از صد حدیث هست و احادیثی که دلالت بر امامانی از اولاد امام زمان ارواحنافداه دارد، کمتر از 2 ، 3 حدیث است که در اینجا بررسی کردیم، و واقعا اصلا قابل مقایسه نیستند، بلکه حتی می شود گفت: در هیچ حدیثی به صراحت به تعداد ائمه بیش از 12 تا اشاره نشده است، چه شود که بررسی کنیم کدام یک صحیح است و کدام ناصحیح،

و بنابراین اصلا این دو دست از روایات قابل جمع با هم نیستند.

بله گاهی در «یک یا چند» روایت مطلبی را فرموده اند؛ و در همان تعداد روایت یعنی «یک یا چند» روایت دیگر مطلب خلاف آن یا مکمل آن یا تبصره ای به آن فرمودند، به صورت صریح [مثلا  (مثالی که یکی از انصار برای مان زد) در روایات فرموده اند: حجامت کنید و فواید آن را گفته اند؛ و در روایات دیگر مثلا گفته شده است: در فلان روز ، یا مثلا فلان گروه از انسان ها حجامت نکنند] خب در این حالت باید بررسی کرد و نتیجه کلی و جمع این دو دسته را بدست آورد،

اما در این جا، مسئله این گونه نیست، اولا مسئله ، مسئله بسیار مهمی است، بلکه مهم ترین مسئله دینی و حیاتی ماست و قابل مقایسه با مسائل دیگر نیست؛ و دوما : یک طرف صدها حدیث و یک طرف دو سه حدیث! قابل جمع کردن نیست. هیچ حدیثی نداریم، هیچ حدیثی نداریم که فرموده باشد : امامان 24 نفرند! اما انصار در واقع معتقد امامان دقیقا 24 نفرند! یعنی بدون حتی یک حدیث!

و سوّما: صراحت و ظهوری که احادیث 12 امام دارند بسیار بیشتر است از احادیث مورد ادعای انصار.

تقریبا در تمام احادیثی که می نویسند ، به قدری مسئله مبهم است که آن ها مجبور به تفسیر کردن شخصی هستند و البته برای ظاهر سازی اسم این تفاسیر را «رمز گشایی روایات آخر الزمان» می گذارند!! ولی با عوض کردن اسم، هیچ چیزی عوض نمی شود، احادیث بر امامت باید صریح باشد. احادیث اهل بیت، برای هدایت کردن است انصار احمداسماعیل گمان می کنند که احادیث برای حل معماست!! برای مثلا تست هوش و استعداد تحصیلی است! و می گویند: خوب شد که یمانی آمد و این مشکلات ما را هموار کرد، در حالی که این گونه نیست؛ احادیث اهل بیت علیهم السلام، لااقل در این مورد، در مورد امامت، در مورد شناخت امام، در مورد فتنه های آخر الزمان و... در مورد اصل دین، کاملا صریح است... این مسئله از نظر من بدیهی است،

و جالب است که دیگر گروه های اسلامی نیز برای این که خودشان را شرعی و اسلامی جلوه بدهند، وقتی می بینند که حرف هایشان با قرآن و حدیث نمی خواند، یکی از راه هایی که انتخاب می کنند، همین اصطلاح «رمزگشایی» است و خب عده ای فریب می خورند. و واقعا گمان می کنند که چه کار عظیمی صورت گرفته است. 

این فرقه ها در واقع پیرو ثقلین نیستند، تسلیم روایات نیستند، به دنبال این نیستند که روایات چه فرموده است، بلکه سعی می کنند به هر طوری که شده است، آیات کلام الله مجید و روایات را طبق ذهن و دین خودشان تفسیر به رأی کنند. و این است که همه فرقه های اسلامی ـ تقریبا ـ قرآن را قبول دارند و از قرآن برای خودشان توجیهی دست و پا کرده اند.... بگذریم! 

خلاصه این که از این لحاظ هم نمی شود این دو را با هم جمع کرد، یک طرف صریح و دقیق و روشن مانند آفتاب وسط روز، و یک طرف نیازمند توجیه و تقطیع و...!

و چهارما و نکته اصلی این که :

به این کار جمع بین روایات گفته نمی شود. این کار بازی با روایات است. این کار ردّ کردن آن صدها حدیث هست، به خاطر وجود چند حدیث مهدیین. و هیچ عاقلی و هیچ کسی که برای عقل خودش ارزشی قائل است، چنین کاری نمی کند. و از صدها حدیث به خاطر وجود چند حدیث، چشم نمی پوشد.

واضح است که این دو گروه از احادیث باهم تعارض و تضاد دارند، یکی ائمه را 12 تا می داند  دیگری غیر آن!! این خیلی مهم است که این دو گروه از احادیث، با هم متعارض اند، یکی تعداد ائمه را 12 تا می داند و دیگری 24 تا، و این دو یعنی تناقض با هم ، و ما باید یک دسته از روایات را بپذیریم.

آن ها می گویند که اصلا این احادیث با هم تعارض ندارد! و فرق و اختلاف دارد، و اختلاف با تضاد فرق می کند! و این دروغی بیش نیست. یقینا 12 امام با 24 امام تعارض دارد، واقعاً پس اگر چگونه بود ، می گفتیم تعارض دارد؟ [بله ، اگر بپذیریم که مهدیین امام نیستند، در آن صورت شاید تعارضی نداشته باشیم، اما اگر گفتیم که مهدیین هم امام هستند، هر چند با درجه و مقامی پایین تر، بین این دو دسته از روایات تعارض به وجود می آید].

واز همه مهم تر این که : اهل بیت علیهم السلام خود مشخص فرموده اند که با دو حدیث متعارض چگونه برخورد کنیم و کدام را انتخاب کنیم:

حدیث اول از کتاب کافی شریف ، باب اختلاف الحدیث

الکافی (ط - الإسلامیة)، ج‏1، ص: 68
قُلْتُ: فَکَیْفَ یَصْنَعَانِ؟

قَالَ: یَنْظُرَانِ إِلَى مَنْ کَانَ مِنْکُمْ مِمَّنْ قَدْ رَوَى حَدِیثَنَا وَ نَظَرَ فِی حَلَالِنَا وَ حَرَامِنَا وَ عَرَفَ أَحْکَامَنَا فَلْیَرْضَوْا بِهِ حَکَماً فَإِنِّی قَدْ جَعَلْتُهُ عَلَیْکُمْ حَاکِماً فَإِذَا حَکَمَ بِحُکْمِنَا فَلَمْ یَقْبَلْهُ مِنْهُ فَإِنَّمَا اسْتَخَفَّ بِحُکْمِ اللَّهِ وَ عَلَیْنَا رَدَّ وَ الرَّادُّ عَلَیْنَا الرَّادُّ عَلَى اللَّهِ وَ هُوَ عَلَى حَدِّ الشِّرْکِ بِاللَّهِ.

قُلْتُ: فَإِنْ کَانَ کُلُّ رَجُلٍ اخْتَارَ رَجُلًا مِنْ أَصْحَابِنَا فَرَضِیَا أَنْ یَکُونَا النَّاظِرَیْنِ فِی حَقِّهِمَا وَ اخْتَلَفَا فِیمَا حَکَمَا وَ کِلَاهُمَا اخْتَلَفَا فِی حَدِیثِکُمْ؟
قَالَ: الْحُکْمُ مَا حَکَمَ بِهِ أَعْدَلُهُمَا وَ أَفْقَهُهُمَا وَ أَصْدَقُهُمَا فِی الْحَدِیثِ وَ أَوْرَعُهُمَا وَ لَا یَلْتَفِتْ إِلَى مَا یَحْکُمُ بِهِ الْآخَرُ.

قَالَ: قُلْتُ: فَإِنَّهُمَا عَدْلَانِ مَرْضِیَّانِ عِنْدَ أَصْحَابِنَا لَا یُفَضَّلُ وَاحِدٌ مِنْهُمَا عَلَى الْآخَرِ؟

قَالَ: فَقَالَ یُنْظَرُ إِلَى مَا کَانَ مِنْ رِوَایَتِهِمْ عَنَّا فِی ذَلِکَ الَّذِی حَکَمَا بِهِ الْمُجْمَعَ عَلَیْهِ مِنْ أَصْحَابِکَ فَیُؤْخَذُ بِهِ مِنْ حُکْمِنَا وَ یُتْرَکُ الشَّاذُّ الَّذِی لَیْسَ بِمَشْهُورٍ عِنْدَ أَصْحَابِکَ، فَإِنَّ الْمُجْمَعَ عَلَیْهِ لَا رَیْبَ فِیهِ.  وَ إِنَّمَا الْأُمُورُ ثَلَاثَةٌ: أَمْرٌ بَیِّنٌ رُشْدُهُ : فَیُتَّبَعُ ؛ وَ أَمْرٌ بَیِّنٌ غَیُّهُ : فَیُجْتَنَبُ ؛ وَ أَمْرٌ مُشْکِلٌ: یُرَدُّ عِلْمُهُ إِلَى اللَّهِ وَ إِلَى رَسُولِهِ، قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلوات الله علیه و اله: حَلَالٌ بَیِّنٌ وَ حَرَامٌ بَیِّنٌ وَ شُبُهَاتٌ بَیْنَ ذَلِکَ فَمَنْ تَرَکَ الشُّبُهَاتِ نَجَا مِنَ الْمُحَرَّمَاتِ وَ مَنْ أَخَذَ بِالشُّبُهَاتِ ارْتَکَبَ الْمُحَرَّمَاتِ وَ هَلَکَ مِنْ حَیْثُ لَا یَعْلَمُ.

قُلْتُ: فَإِنْ کَانَ الْخَبَرَانِ عَنْکُمَا مَشْهُورَیْنِ قَدْ رَوَاهُمَا الثِّقَاتُ عَنْکُمْ؟

قَالَ: یُنْظَرُ فَمَا وَافَقَ حُکْمُهُ حُکْمَ الْکِتَابِ وَ السُّنَّةِ وَ خَالَفَ الْعَامَّةَ فَیُؤْخَذُ بِهِ وَ یُتْرَکُ مَا خَالَفَ حُکْمُهُ حُکْمَ الْکِتَابِ وَ السُّنَّةِ وَ وَافَقَ الْعَامَّةَ.

قُلْتُ: جُعِلْتُ فِدَاکَ أَ رَأَیْتَ إِنْ کَانَ الْفَقِیهَانِ عَرَفَا حُکْمَهُ مِنَ الْکِتَابِ وَ السُّنَّةِ وَ وَجَدْنَا أَحَدَ الْخَبَرَیْنِ مُوَافِقاً لِلْعَامَّةِ وَ الْآخَرَ مُخَالِفاً لَهُمْ بِأَیِّ الْخَبَرَیْنِ یُؤْخَذُ؟

قَالَ: مَا خَالَفَ الْعَامَّةَ فَفِیهِ الرَّشَادُ.

فَقُلْتُ: جُعِلْتُ فِدَاکَ فَإِنْ وَافَقَهُمَا الْخَبَرَانِ جَمِیعاً؟

قَالَ: یُنْظَرُ إِلَى مَا هُمْ إِلَیْهِ أَمْیَلُ حُکَّامُهُمْ وَ قُضَاتُهُمْ فَیُتْرَکُ وَ یُؤْخَذُ بِالْآخَرِ.

قُلْتُ: فَإِنْ وَافَقَ حُکَّامُهُمُ الْخَبَرَیْنِ جَمِیعاً؟

قَالَ: إِذَا کَانَ ذَلِکَ فَأَرْجِهِ حَتَّى تَلْقَى إِمَامَکَ فَإِنَّ الْوُقُوفَ عِنْدَ الشُّبُهَاتِ خَیْرٌ مِنَ الِاقْتِحَامِ فِی الْهَلَکَاتِ.

حدیث بسیار زیبا و جامعی است.

راوی خدمت حضرت رسیده است و اصل ماجرا این است که وقتی قاضی حکومت شیعه نیست، در مواقع اختلاف ما چه کنیم؟ و حضرت می فرمایند: [أصول الکافی / ترجمه مصطفوى، ج‏1، ص: 88]

عرض کردم: پس چه کنند؟

فرمود: نظر کنند به شخصى از خود شما که حدیث ما را روایت کند و در حلال و حرام ما نظر افکند و احکام ما را بفهمد، به حکمیت او راضى شوند همانا من او را حاکم شما قرار دادم؛ اگر طبق دستور ما حکم داد و یکى از آنها از او نپذیرفت همانا حکم خدا را سبک شمرده و ما را رد کرده است و آنکه ما را رد کند خدا را رد کرده و این در مرز شرک به خدا است. [از این قسمت حدیث می توان به وضوح جواز تقلید و رجوع به فقیه [که انصار آن را بدعت می دانند!] را هم استفاده کرد]

گفتم: اگر هر کدام اگر هر کدام شخصى را حاکم ساخت و راضى شدند که آن دو شخصى ناظر در حق آنها باشند و آن دو حکم مختلف دادند و منشأ اختلافشان، اختلاف حدیث شما بود [چه کنیم]؟

فرمود: حکم درست آن است که عادل تر و فقیه‏ تر و راستگوتر در حدیث و پرهیزکارتر آنها صادر کند و به حکم آن دیگر اعتنا نشود. [این قسمت از حدیث هم جواز اصل علم رجال است] بنابراین تا همین جای حدیث هم کافی است که به حدیث وصیت کتاب غیبت طوسی و چند حدیث دیگر این فرقه هیج اعتنایی نکنیم ، چرا که ،راویان صدها حدیث دوزاده امام، در مقایسه با راویان این چند احادیث، هم عادل تر بودند و هم فقیه تر و هم راستگوتر و هم پرهیزکارتر در حدیث؛ و راویان احادیث این فرقه، مجهول هستند و ...!!

گفتم: اگر هر دو عادل و پسندیده نزد اصحاب باشند و هیچ یک بر دیگرى ترجیح نداشته باشد، چه کنند؟

فرمود: به آن روایتى توجه شود که از ما نقل شده و مدرک حکم آنها است، به هر کدام از دو روایت که مورد اتفاق شیعه است عمل شود و آن روایت شاذ و غیر معروف نزد اصحاب و شیعه ترک شود، زیرا در روایت مورد اتفاق تردیدى نیست و همانا امور بر سه گونه است: 1- امرى که درستى و هدایت آن روشن و بدیهی است، پس باید پیروى شود. 2- امرى که گمراهیش روشن است و باید از آن پرهیز شود. 3- امرى که مشکل و مشتبه است و باید دریافت حقیقت او به خدا و رسولش ارجاع شود، پیغمبر صلوات الله علیه و آله فرموده است: حلالى است روشن و حرامیست روشن و در میان آنها اموریست مشتبه (پوشیده و نامعلوم) کسى که امور مشتبه را رها کند از محرمات نجات یابد و هر که مشتبهات را اخذ کند مرتکب محرمات هم گردد و ندانسته هلاک شود.

این قسمت حدیث هم  بسیار قابل توجه و تامل است و از این قسمت هم عدم توجه به احادیث این فرقه کاملا بدست می آید، چرا که احادیث حتی وجود مهدیین ، چه شود به امامت آن ها، جزء احادیث نادر و شاذ و غیر مشهور در نزد علمای شیعه است، و بنابراین در مقایسه با دوازده امام، نباید هیچ اعتنایی به آن بشود و حداکثر حداکثر حداکثر این که جزء متشابهات هستند که باز هم طبق ذیل این قسمت، نباید به آن اعتنایی کرد، که هلاکت در پی دارد.

گفتم اگر هر دو حدیث مشهور باشند و معتمدین از شما روایت کرده باشند؟

فرمود: باید توجه شود، هر کدام مطابق قرآن و سنت و مخالف عامه باشد اخذ شود، و آنکه مخالف قرآن و سنت و موافق عامه باشد رها شود.

گفتم: قربانت ،به من بفرمایید اگر هر دو فقیه حکم را از قرآن و سنت بدست آورده باشند، ولى‏ یکى از دو خبر را موافق عامه و دیگرى را مخالف عامه بیابیم، به کدامیک أخذ شود؟

فرمود: آنکه مخالف عامه است حق است.

گفتم: فدایت شوم، اگر هر دو خبر موافق دو دسته از عامه باشد؟

فرمود: نظر شود به خبرى که حاکمان و قاضیان ایشان بیشتر توجه دارند ترک شود و آن دیگر اخذ شود.

گفتم: اگر حاکمان عامه به هر دو خبر با توافق نظر دهند؟

فرمود: چون چنین شد صبر کن تا امامت را ملاقات کنى، زیرا توقف در نزد شبهات از افتادن به مهلکه بهتر است.

این حدیث اول در باب وظیفه ما هنگام اختلاف احادیث، البته عرض کردیم که واقعیت این است که در بحث ما به این احادیث هم حتی نیازی نیست، یعنی اصلا قابل مقایسه نیستند دو دسته از احادیث دوازده امام و 24 امام، که بخواهیم به این حدیث عمل کنیم، اما به هر حال حتی اگر از این مطلب هم کوتاه آمدیم باز هم از لحاظ حدیث، باز هم باید به احادیث 24 امام هیچ اعتنایی نکرد، طبق حدیث.

حدیث بعد:

حدیثی که علامه بزرگوار مجلسی رضوان الله علیه از کتاب عوالی اللئالی مرفوعا از ززاره نقل کرده اند که گفت:

سَأَلْتُ الْبَاقِرَ علیه السلام فَقُلْتُ: جُعِلْتُ فِدَاکَ یَأْتِی عَنْکُمُ الْخَبَرَانِ أَوِ الْحَدِیثَانِ الْمُتَعَارِضَانِ فَبِأَیِّهِمَا آخُذُ؟

فَقَالَ علیه السلام: یَا زُرَارَةُ، خُذْ بِمَا اشْتَهَرَ بَیْنَ أَصْحَابِکَ وَ دَعِ الشَّاذَّ النَّادِرَ.

فَقُلْتُ: یَا سَیِّدِی إِنَّهُمَا مَعاً مَشْهُورَانِ مَرْوِیَّانِ مَأْثُورَانِ عَنْکُمْ؟

فَقَالَ علیه السلام: خُذْ بِقَوْلِ أَعْدَلِهِمَا عِنْدَکَ وَ أَوْثَقِهِمَا فِی نَفْسِکَ.

فَقُلْتُ: إِنَّهُمَا مَعاً عَدْلَانِ مَرْضِیَّانِ مُوَثَّقَانِ؟

فَقَالَ: انْظُرْ مَا وَافَقَ مِنْهُمَا مَذْهَبَ الْعَامَّةِ فَاتْرُکْهُ وَ خُذْ بِمَا خَالَفَهُمْ.

قُلْتُ: رُبَّمَا کَانَا مُوَافِقَیْنِ لَهُمْ أَوْ مُخَالِفَیْنِ فَکَیْفَ أَصْنَعُ؟

فَقَالَ: إِذَنْ فَخُذْ بِمَا فِیهِ الْحَائِطَةُ لِدِینِکَ وَ اتْرُکْ مَا خَالَفَ الِاحْتِیَاطَ.

فَقُلْتُ: إِنَّهُمَا مَعاً مُوَافِقَانِ لِلِاحْتِیَاطِ أَوْ مُخَالِفَانِ لَهُ فَکَیْفَ أَصْنَعُ؟

فَقَالَ علیه السلام: إِذَنْ فَتَخَیَّرْ أَحَدَهُمَا فَتَأْخُذُ بِهِ وَ تَدَعُ الْآخَرَ.

طبق این روایت هم امام باقر صلوات الله علیه در مقایسه دو حدیث مخالف و متعارض، می فرمایند که : در مرحله اول آن حدیثی که بین اصحاب مشهورتر است ، را عمل کن و حدیث شاذ و نادر را رها. بنابراین باید حدیث وصیت غیبت طوسی را ترک کرد.

و در مرحله بعدی اگر هر دو مشهور بین اصحاب بودند ، باید به حدیث با راوی اعدل و اوثق توجه کرد....

خلاصه مطلب این که :

دو دسته احادیث 12 امام و 24 امام اولا که با هم کاملا تعارض دارند.

دوما: این دو دسته از احادیث به هیچ وجه قابل مقایسه با هم نیستند که بخواهیم با هم این دو دسته را جمع کنیم، دسته اول، احادیث 12 امام، هم بسیار بسیار بیشترند، هم بسیار صریح ترند، بلکه کاملا صریح هستند، [واقعا اگر دقیق بخواهیم بگوییم، حتی بسیار بیشترند هم درست نیست، بلکه باید گفت : قابل مقایسه نیست] و هم راوایان آن ها موثق تر و عادل تر هستند . در مقایسه این دو دسته باید یکی دو حدیث دسته دوم را رها کرد و اعتنایی ننمود.

به علاوه که ما چندین حدیث در احادیث دسته اول داریم که هر کدامشان به تنهایی انحصار دوازده امام را نشان می دهند که باز هم کامل کامل تعارض با دسته دوم دارند، و به هیچ وجه نمی توان جمع نمود، و بنابراین نمی توان به چند حدیث بیش از دوازده امام، عمل نمود. جالب این جاست که حتی یک حدیث هم نداریم که فرموده باشند 24 امام!! حتی در همان حدیث وصیت کتاب غیبت که اساس مذهب انصار هست، هم فرموده شده: 12 امام و بعد از آن ها دوازده مهدی.

اللهم صلّ علی محمّد و آل محمّد و عجّل فرجهم



نظرات  (۱)

  • سید امیر
  • سلام خدا قوت تشکر یک نکته مهم عدد 12 یک عدد مقدس است چنانکه تمام اوصیای انبیا از جمله حضرت رسول و حضرات عیسی و موسی دارای وصایای 12 گانه بودند که خود بهتر می دانید از طرف دیگر عدد 13 عدد مقد شیطان است از جمله عدد مقدس مثدس فراماسون ها نیز است که اوج آن در دلار آمریکا نمایان است (13 تیر در دست عقاب و 13 برگ زیتون و 13 خط سیاه وسفید سپر عقاب و از همه مهمتر 13 طبق بودن هرم تک چشم= منبع کتاب رازهای دلار نشر هلال)یا عید پوریم یهودیان در 13 فروردین که میتوان گفت هولوکاست ایرانیان است و 75000 ایرانی توسط یهودیان کشته شده یا موضوع 13 خانواده اشرافی فراماسونها از جمله راکفلر و روتچیلد و ...
    پاسخ:
    سلام آقا سید، ممنون از حضور و نظر شما، 
    مطالبی بود که نمی دونستم، البته راستش در مورد عدد 13 مطالب دیگری شنیده بودم که با این فرمایشات شما، مغایرت دارد.
    البته انصار، 13 امامی هم نیستند، 24 امامی اند، [12امام به علاوه 12 مهدی که مهدیین را هم امام می دانند]

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی