وصیت مقدس

اثبات انحصار 12 امام، در رد احمد[الحسن] مدعی یمانی/ ردّ دلایلی که برای امامت مهدیین می نویسند(به خیالشان 74 حدیث)

وصیت مقدس

اثبات انحصار 12 امام، در رد احمد[الحسن] مدعی یمانی/ ردّ دلایلی که برای امامت مهدیین می نویسند(به خیالشان 74 حدیث)

وصیت مقدس

بسم الله الرحمن الرحیم. السلام علیک یا صاحب الزمان، ادرکنا ارشدنا.
سلام علیکم و رحمة الله
متاسفانه [همان طور که روایات هم فرموده اند] به دلیل طولانی شدن دوران غیبت ، اکثر قائلین به امامت امام دوازدهم، منکر او می شوند [پناه بر خدا با تمام وجود] هر فرقه ای با عقیده ای...من جمله عده ای که عجله کرده و امامی برای خود انتخاب می کنند، مانند افرادی که پیروان شخصی شده اند به نام احمد اسماعیل و او را امام سید احمد الحسن یمانی می نامند!.... تصمیم گرفتم مطالبی را که در طی مطالعه و همچنین بحث با آنها و از سایت ها و صفحه های مختلف بدست آوردم را اینجا بنویسم، که شاید اگر کسی خواست تحقیقی بکند، به این مطالب هم به راحتی دسترسی داشته باشد، همینجا از تمامی افرادی که این مطالب را از آن ها یاد گرفتم صمیمانه سپاسگزاری می کنم،..... قصدم این است در این جا ان شاء الله تمامی روایاتی که در اثبات امامت مهدیین می نویسند را نقد و بررسی می کنیم و می بینیم که دست انصاراحمدالحسن با تمام ادعاهای سر به فلک کشیده شان، از روایات خالی است، ان شاء الله ...
اللهم عجّل لولیّک الفرج واجعلنا من عبیده و انصاره ـ
دی ماه 1393

دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات

الائمّة من ولده

جمعه, ۱۸ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۱۰:۴۳ ب.ظ

شبهات انحصار دوازده امام

الائمّه من ولده

در مجموعه دلایل و احادیثی که  پیروان احمد اسماعیل می نویسند برای این که امامانی از اولاد امام زمان وجود دارد، و به نوعی آن ها را تایید کنندۀ حدیث وصیت می پندارند،  مجموعاً نه (9) حدیث است که این عبارت در آن ها است: «الائمّة من ولده»؛ و غیر از این  8،‌9  حدیث، هیچ حدیث دیگری ندارند که گفته باشد، امامانی از اولاد امام زمان وجود دارد!

در این پست،‌ [که ترجمه  ای است از کتاب بسیار خوب «الرد القاصم لدعوة المفتری علی امام القائم» و همچنین استفاده کردم از مقاله بسیار خوب حجة الاسلام آیتی] این احادیث و این عبارت در آن ها را بررسی می کنیم،‌ تا ببینیم آیا حتی این 9 حدیث هم دلالتی بر وجود امامی از اولاد امام زمان دارد یا نه؛ بلکه مشخصا متوجه فریب دادن این فرقه خواهیم شد. دقت کنید:

1ـ روایت وصیت، کتاب غیبت شیخ طوسی رضوان الله علیه.

2 ـ دعای اللهم ادفع عن ولیک صلوات ضراب اصفهانی

4- دعای فرج 5 و6- احادیث کتاب قاضی نعمان مغربی

7و8 ـ‌ صلوات و دعایی در بحار الانواردعایی در صحیفه سجادیه،‌ «یا ابا القاسم»

با تکیه بر عنایات امام عصر علیه السلام و امید رضایت ایشان، این چند حدیث را بررسی می کنیم، و می بینیم که ، حتی در این چند حدیث هم اشتباه می کنند و دستشان از روایات خالی خالی خالی است، و فقط ادعاهای فریبنده دارند:

1 ـ وصیت کتاب شیخ طوسی

در این مورد در وبلاگ وصیت پیامبر خدا، بیشتر صحبت می کنیم.

در پست اول، و دوم هم مطالبی عرض شد، و اثبات شد که مثلا این حدیث، با حدیث11 کتاب سلیم [که در مورد نوشته بازدارنده از گمراهی است] تضاد دارد و بنابراین چون آن ها خودشان می گویند که یک کتاب عاصم من الضلال، آن هم در در شب دوشنبه نوشته شد، بنابراین مجبورند که فقط یکی از این دو حدیث را قبول کنند، و چون حدیث کتاب سلیم موافق با صدها حدیث دوازده امام است، قابل قبول است نه حدیث کتاب غیبت چرا که برای آن، فقط همین چند حدیثی که در این پست نوشته می شود را می توانند به عنوان قرینه بیاورند.

و در واقع بعد از رد کردن حدیث کتاب غیبت شیخ طوسی رحمه الله، آن ها دیگر هیچ حرفی نمی توانند بزنند، چرا که وصیتی ندارند! و بنابراین نیاز به هیچ دلیل دیگری برای ردّ آن ها نیست. و این جزء ساده ترین و بهترین دلایل ردّ آن ها است.

2ـ دعای اللهم ادفع عن ولیک

این دعا، از یونس بن عبد الرحمان از امام رضا صلوات الله علیه نقل شده است و امام رضا علیه آلاف التحیة و الثناء «کان یأمر بالدعاء لصاحب الامر» امر می فرمودند که برای صاحب امر این گونه دعا کنید: اللهم ادفع عن ولیک و خلیفتک... [دعا را در صحیفه مهدیه بخوانید]

در انتهای این دعا می فرماید:

أَللَّهُمَّ صَلِّ عَلى وُلاةِ عَهْدِهِ ، وَالْأَئِمَّةِ مِنْ وُلْدِهِ ، وَبَلِّغْهُمْ آمالَهُمْ ، وَزِدْ فی آجالِهِمْ ، وَأَعِزَّ نَصْرَهُمْ ،..

و این روایت هیچ دلیلی نیست که امام زمان اولادی داشته باشند که امام باشند ، به چند دلیل:

الف ـ این دعا برای «صاحب الامر» هست، و همان طور که واضح است، منظور از ولی امر و صاحب الامر، در هر زمانی ، امام آن زمان می باشد، و این مخصوص امام زمان ما نیست، و تمام الفاظ و عبارات دعا، برای تمامی امامان اگرچه بعید است، امّا ممتنع نیست، و بنابراین اشکالی در این جمله «الائمه من ولده» نیست، چرا که برای اکثر امامان این جمله صادق است.

همان طور که شیخ حسن بن سلیمان حلی رحمه الله، در کتاب مختصر بصائر الدرجات همین گونه گفته است.

و علامه شیخ حر عاملی رضوان الله علیه هم [در کتاب فوائد الطوسیه: ج1، ص118] گفته است:

فلا یبعد أن یکون الرضا علیه‌السلام أمر بالدعاء لإمام العصر مطلقا وللأئمة من أولاده وتلک الألقاب والأوصاف لا یمتنع إطلاقها على الرضا علیه‌السلام وکل واحد من أولاده علیهم‌السلام وان کان فیه بعد فإنه لا یصل الى حد الامتناع بل هو تأویل صالح للجمع بین الاخبار المختلفة وهنا احتمالات أخر.

 ب  ـ امّا مطلب مهم تر این که : 

اگر حتی قبول کردیم، که این دعا فقط مخصوص امام عصر سلام الله علیه و عجّل الله تعالی فرجه الشریف، باشد، باز هم دقت کنیم که در چاپ سنگی کتاب جمال الاسبوع «الائمّه من ولده» نیست و به جای آن «الائمّه من بعده» است،

و خود سیّد ابن طاووس علیه الرحمه در توضیحی که  بعد از حدیث داده اند، [و در همین چاپ معمولی هم هست] این گونه گفته است:

قد تضمن هذا الدعاء قوله : اللهم صل على ولاة عهده و الأئمة من بعده‌

و این مطلب اثبات و تایید می کند که در دعا ، «الائمّة من بعده» بوده است [همان طور که چاپ سنگی کتاب این گونه است] نه «الائمة من ولده»، و این نسخه ای که اکنون چاپ شده است، غلط است.

از دیگر تایید کننده های این مطلب این که :

همچنین علامه مجلسی نیز این روایت را در بحار الانوار از کتاب جمال الاسبوع روایت کرده است، و آن جا هم «الائمّة من بعده» می باشد. در بحار الانوار ج95 و اشاره به آن در بحار الانوار ج53 

و مصدر اصلی این دعا که کتاب مصباح المتهجد شیخ طوسی رحمه الله است، هم به صورت «الائمّه من بعده» است!

در کتاب مصباح کفعمی  وهمچنین الایقاظ من الهجعة شیخ حرّ عاملی هم به همین صورت «الائمة من بعده» است. 

بنابراین این دعا هم در واقع عبارت «الائمة من ولده» ندارد، بلکه «الائمة من بعده» است، و آن هم مربوط به رجعت ائمه هدی است. و مربوط به امام از اولاد امام زمان علیه الصلاة و السلام نیست.

و سید بن طاووس در ادامۀ توضیحشان ، این احتمال را ذکر کرده اند:

و لعل المراد بذلک أن الصلاة على الأئمة الذین یرتبهم فی أیامه للصلاة بالعباد فی البلاد و الأئمة فی الأحکام فی تلک الأیام و أن الصلاة علیهم تکون بعد ذکر الصلاة علیه صلوات الله علیه بدلیل قوله: «ولاة عهده» لأنّ ولاة العهود یکونون فی الحیاة فکان المراد اللهم صل - بعد الصلاة علیه - على ولاة عهده و الأئمة من بعده.

و شیخ حرّ عاملی رحمه الله نیز در ادامه احتمالاتی که ذکر می کنند، این گونه می فرمایند:

أحدها : ان یقال البعدیة لا یتعین کونها زمانیة بل یمکن کونها بمعنى المغایرة بمنزلة البعدیة فی قوله تعالى : ( فَمَنْ یَهْدِیهِ مِنْ بَعْدِ اللهِ ) وعلى هذا یجوز کونهم فی زمانه ویکونون نوابه علیه‌السلام .

و بنابراین، این دعا عبارت «الائمة من ولده» ندارد و بنابراین دلالتی بر این که اولادی از امام زمان ، به مقام وصایت و امامت برسند، ندارد.

البته همین دعا را ، سید بن طاووس رضی الله عنه در همین کتاب جمال الاسبوع، با روایت دیگری آورده است، و این جمله «الائمّه من ولده او من بعده» در آن نیست. خود سیّد در ادامل تأویلشان بعد از نقل دعا، این طور فرموده است:

و وجدت هذا الدعاء بروایة تغنی عن هذا التأویل و ما ذکرها لأنها أتم فی التفصیل و هی‌

سپس دعا را روایت کرده است، و در آن این گونه آمده است: «اللَّهُمَّ وَ صَلِّ عَلَى وُلَاةِ عُهُودِهِ وَ بَلِّغْهُمْ آمَالَهُمْ ...»

این دعا را در صحیفه مهدیه  بخوانید.

3 ـ صلوات ضراب اصفهانی

صلواتی است که شیخ طوسی رضوان الله علیه با سندش از یعقوب بن یوسف الضراب الغسانی روایت کرده است، [غیبت طوسی: ص273] این صلوات ، حکایتی نسبتا مفصل دارد که می توانید ترجمه اش را در صحیفه مهدیه بخوانید.

خلاصه اش را در انتها می نویسم، اما به هر حال، این صلوات اینگونه تمام می شود:

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ الْمُصْطَفَى وَ عَلِیٍّ الْمُرْتَضَى وَ فَاطِمَةَ الزَّهْرَاءِ وَ الْحَسَنِ الرِّضَا وَ الْحُسَیْنِ الْمُصَفَّى وَ جَمِیعِ الْأَوْصِیَاءِ مَصَابِیحِ الدُّجَى وَ أَعْلَامِ الْهُدَى وَ مَنَارِ التُّقَى وَ الْعُرْوَةِ الْوُثْقَى وَ الْحَبْلِ الْمَتِینِ وَ الصِّرَاطِ الْمُسْتَقِیمِ وَ صَلِّ عَلَى وَلِیِّکَ  وَ وُلَاةِ عَهْدِکَ  وَ الْأَئِمَّةِ مِنْ وُلْدِهِ  وَ مُدَّ فِی أَعْمَارِهِمْ وَ زِدْ فِی آجَالِهِمْ وَ بَلِّغْهُمْ أَقْصَى آمَالِهِمْ دِیناً وَ دُنْیَا وَ آخِرَةً إِنَّکَ عَلى‏ کُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدِیر.

[ویرایش : در پست های نقد کتاب چهل حدیث، در مورد این صلوات، مطلب بسیار خوبی نوشته شده، به حدی که جا دارد؛ عوض اینجا، آنجا را مطالعه کنید، با این لینک بفرمایید]

به علاوه موردی که در ادامه گفته می شود؛ این صلوات هم دلیلی بر وجود امامان از اولاد امام زمان نیست چرا که:

دلیلی نیست که این صلوات و دعا مختص زمان ما باشد؛ بنابراین امکانش هست که منظور از «ولیک» در هر زمانی ، امام آن زمان، باشد. 

و حتی اگر مختص زمان ما باشد؛ باز هم دعا صراحتی ندارد در این که مقصود از «ولیک»، امام دوازدهم، امام زمان ما  است،  و هیچ اشکالی ندارد که منظور از این «ولیک» رسول الله صلوات الله علیه و آله یا حتی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه و یا امام دیگری مثلا امام زین العابدین صلوات الله علیهم باشد.

[در ضمن با این دو احتمال؛ این جمله «الائمّة من ولده» اشاره است به امامانی از امامان 12 گانه علیهم السلام و نه امامان از فرزندان امام زمان ارواحنا فداه. ]

دقت می کنیم همان طور که ما می گوییم احتمالا این «ولیک» مثلا رسول الله است ، آن ها هم حداکثر می توانند به صورت احتمال بگویند که «ولیک» امام زمان است نه اینکه آن ها دلیلی قطعی داشته باشند .

 بنابراین وقتی احتمال خلاف آن چیزی که آن ها می گویند هم ، هست، واضح است که نمی توان به این صلوات، ادعای امامت برای اولاد امام زمان صلوات الله علیه نمود. چرا که امامت که اصل دین ماست، را نمی توان در چنین حالتی اثبات نمود.

پیروان احمد بصری می گویند که: این دو احتمال بعید است چرا که در آن دعا می کنیم: «و مدّ فی اعمارهم» یعنی خدایا عمرهای آن ها را طولانی بگردان؛ در حالی که ائمه علیهم السلام از دنیا رفته اند.

در جواب آنها می گوییم که :

اولا : با احتمال اولی که ذکر شد، [این که این دعا مخصوص زمان ما نیست، در هیچ کجای روایات نگفته است که این دعا مخصوص زمان غیبت و امامت امام زمان است] یعنی می شده است که این صلوات را مثلا در زمان امام صادق علیه السلام خواند، و گفتیم که در این حالت، منظور از «الائمه من ولده» در این مثال، امامان از اولاد امام صادق صلوات الله علیهم هست.

[حتی به نظر می رسد که می توان گفت : وقتی برای جمعی اینگونه دعا می کنیم، وقتی در مورد یک نفر در آن جمع صادق باشد، می توان این گونه دعا کرد یعنی مثلا وقتی می گوییم «و مدّ فی اعمارهم....» و دعایمان فقط حتی در مورد همان «ولیک» صادق باشد، باز هم دعا اشکالی ندارد و درست هست، خوب می دانیم که آوردن فعل جمع برای مفرد اشتباه نیست.]

[و شاید هم بتوان گفت اگر این گونه باشد ، این دعا در حقّ مهدیین هم صادق نیست، چرا که آن ها هم هنوز به دنیا نیامده اند! و فرقی با کسی که از دنیا رفته است ندارند. چگونه می شود برای مهدیین که هنوز به دنیا نیامده اند دعا کرد که خدایا «زد فی آجالهم» و خدایا آن ها را به آرزوهایشان برسان و...!]

[نکته بعدی این که : می تواند منظور از الائمه دراین جا ، امام به معنای وصی رسول خدا صلوات الله علیه و آله، نباشد بلکه به معنای حاکم و رئیس باشد، و بنابراین حتی اگر بگوییم که «ولیک» امام زمان هست، منظور از الائمه من ولده» حاکمان از اولاد امام زمان هستند. در این مورد توضیح بیشتری خواهیم داد ان شاء الله.].

 

به هر حال هرگز نمی توان از روایات واضح و صریح و زیادی که ائمّه صلوات الله علیهم را در 12 نفر منحصر می کند، با این روایت، غیر صریح و غیر واضح دست کشید.

نکتۀ بعدی این که :

(البته قبل ازبیان این نکته باید بگویم که با مطلب بالا، واقعا نیازی به این مطلب بعدی نیست، اما خب شاید گفتنش در این مبحث [در مبحثی که عده ای می گویند این صلوات اشاره به امامانی از اولاد امام زمان دارد] خالی از فایده نباشد.)

خلاصه این حکایت این است که :

ضراب اصفهانی در سفر حج در خانه ای به نام «دار الرضا» سکونت می کند، و در آنجا متوجه حضور شخصی نورانی و دارای کراماتی می شود که با پیرزنی که او هم آنجا ساکن بوده، ارتباط دارد. و ضراب اصفهانی گــمـان داشت که او مولایمان امام زمان ارواحنا فداه است.

در قسمتی که مرتبط با صلوات است، ضرّاب اصفهانی می گوید:

«فردا  که آن زن از غرفه فوقانى پایین آمد ، دفترى کوچک همراهش بود و گفت : «او» مى‏ گوید : هر گاه خواستى بر پیامبر و بر جانشینانش درود بفرستى ، بر طبق این نسخه صلوات فرست»

اما مهم این است که «او» چه کسی است؟! صراب اصفهانی در مورد ایشان در انتها چنین می گوید:

«فَوَقَعَ فِی قَلْبِی أَنَّ الرَّجُلَ الَّذِی کُنْتُ أَرَاهُ یَدْخُلُ وَ یَخْرُجُ هُوَ هُو »

یعنی «در این وقت، «به دلم افتاد» همان شخصى که او را مى‏ دیدم آمد و رفت مى‏ کند ، همو باشد»

یعنی خودش می گوید که : او گمان می کرد و به دلش افتاده بود، [نه این که یقینی داشته باشد و به اطمینان کامل رسیده باشد، بلکه فقط یک حدس است و خطوری در دل] که آن شخصی که به اتاق پیرزن وارد می شود، امام زمان باشد؛ 

و بنابراین شاید احتمال این که این گمان و این خطور قلب ضراب اصفهانی ، اشتباه باشد هست؛ و بعید نیست، اتفاقا یکی از تایید کننده های این احتمال [که آن شخص مرتبط با پیرزن، شاید امام زمان نبوده است] این است که ، قبل از این مطلب صراب اصفهانی می گوید:

فَلَمَّا اسْتَیْقَنْتُ ذَلِکَ قُلْتُ لَأَسْأَلَنَّهَا عَنِ الْغَائِبِ فَقُلْتُ بِاللَّهِ عَلَیْکِ رَأَیْتِهِ بِعَیْنِکِ. فَقَالَتْ یَا أَخِی لَمْ أَرَهُ بِعَیْنِی فَإِنِّی خَرَجْتُ وَ أُخْتِی حُبْلَى وَ بَشَّرَنِی الْحَسَنُ بْنُ عَلِیٍّ ع بِأَنِّی سَوْفَ أَرَاهُ فِی آخِرِ عُمُرِی وَ قَالَ لِی تَکُونِینَ لَهُ کَمَا کُنْتِ لِی وَ أَنَا الْیَوْمَ مُنْذُ کَذَا بِمِصْرَ وَ إِنَّمَا قُدِّمْتُ الْآنَ بِکِتَابَةٍ وَ نَفَقَةٍ وُجِّهَ بِهَا إِلَیَّ عَلَى یَدِ رَجُلٍ مِنْ أَهْلِ خُرَاسَانَ لَا یُفْصِحُ بِالْعَرَبِیَّةِ وَ هِیَ ثَلَاثُونَ دِینَاراً وَ أَمَرَنِی أَنْ أَحُجَّ سَنَتِی هَذِهِ فَخَرَجْتُ رَغْبَةً مِنِّی فِی أَنْ أَرَاهُ 

وقتى مطمئن شدم که پیرزن راست مى‏ گوید ، با خود گفتم : از او دربارۀ امام غایب ارواحنا فداه بپرسم .

گفتم : تو را به خدا ؛ آیا او را با چشمانت دیدى ؟  گفت : اى برادرم ؛ من او [امام زمان] را با چشمانم ندیدم. 

وقتى من خارج شدم ، خواهرم حامله بود . حسن بن على عسکرى علیه السلام به من بشارت داد که امام علیه السلام را در آخر عمرم خواهم دید ، سپس به من فرمود : براى او همان گونه باش که براى من هستى .من از آن روز در مصر سکونت داشتم تا این که نامه‏ اى همراه پول نزدم رسید و او آن را به دست مردى از اهل خراسان - که عربى فصیح نمى‏ دانست - فرستاد ؛ پولش سى دینار بود و به من دستور داد که امسال به حجّ بیایم ، من هم بدین سوى آمدم به شوق این که او را زیارت نمایم .

یعنی خود آن پیرزن گفته است که هنوز امام زمان را ندیده است! و امید این دارد که در آینده نزدیک ببیند؛ و بنابراین می توان برداشت کرد که آن شخصی که به منزل پیرزن می آمده است و دعا از ایشان صادر شده، امام زمان نبوده است.

همچنین قرینه دیگر این که : آن شخص هر شب به آن خانه می آیند، و حتی مخالفین هم ایشان را می بینند و به آن شخص شک می کنند که شاید او به اصطلاح شوهر دختر پیرزن است.

(از طرفی این اتّفاق در سال 281 هجری بوده است، یعنی در زمان غیبت صغری؛ که حضرت صاحب الامر صلوات الله علیه و عجّل الله فرجه، عموما به واسطه همان «نواب خاص» با مردم ارتباط داشتند، [و نه  احتمالا به توسط دیگران مثلا آن پیرزن] البته این را باید بپرسم، دقیق نمی دانم.).

از طرفی خود این یعقوب بن یوسف ضراب اصفهانی در کتاب رجال مهمل است ، و هیچ مدح و یا ذمی از او نمی دانیم. و بنابراین نمی شود به این حدیث در بحث امامت تکیه کرد؛ چرا که این امامت، از مهم ترین اصول دین ماست، و تمام دین بر پایه امام است؛ و این امر را جز با قطع و یقین ثابت نمی شود؛ ولی حدیث با راوی مهمل، حدیث ضعیف، در بهترین حالت، ظن و گمانی ایجاد می کند.

و حتی همان پیرزن هم ، مهمل است، و نه خود ضراب و نه ما؛ نمی دانیم که او کیست، البته او خودش را خادم امام حسن عسکری معرفی کرده است.

بنابراین این صلوات از شخصی مجهول، روایت شده است که او نیز از پیرزن و شخصی مجهول گرفته و او هم از شخصی که یقین نداریم کیست، گرفته است؛ و چگونه ممکن است که به چنین روایتی در اثبات امامت استدلال کرد؟!

[خوب می دانم که این صلوات را شیخ طوسی رضوان الله تعالی علیه فرموده اند که از صاحب الامر علیه السلام است، و نظر ایشان بسیار استوارتر ، عالمانه تر و دقیق تر و ... از من هست، اما خب بالاخره مطلبی که ذکر شد، اولا که به عنوان احتمال هست و دوما از خود داستانی است که شیخ رضوان الله علیه و رحمه الله تعالی نقل کرده اند و البته جای برای نقد این مطلب هست، و الله العالم!...

و خواستیم بگوییم که وقتی احتمال هست که این صلوات طبق داستانی که نقل شده است، از امام معصوم صلوات الله علیه نباشد، نمی توان به آن برای این که امامانی از اولاد امام زمان صلوات الله علیه وجود دارد، استناد کرد. البته باز هم تکرار می کنیم که چون برای عبارت «صل علی ولیک و الائمه من ولده» احتمالاتی مخالف این احتمال [که منظور از «الائمه من ولدک» امامان از اولاد امام زمان است] هم وجود دارد [همان طور که دو احتمال و یک نکته گفته شد]، به این قسمت از صلوات با این ویژگی ها نمی توان در مبحث امامت و برای اثبات امامت شخصی غیر از 12 امام نتیجه گیری کرد]

 

4- دعای فرج منقول در کتاب اقبال الاعمال

سید بن طاووس علیه الرحمه در کتاب اقبال الاعمال فرموده است که:

فمن الروایة فی الدعاء لمن أشرنا إلیه صلوات اللّه علیه، ما ذکره جماعة من أصحابنا، و قد اخترنا ما ذکره ابن أبی قرّة فی کتابه،

از جمله روایات در دعای برای امام عصر صلوات الله علیه وعجّل الله فرجه الشریف، آن است که جماعتی از اصحاب ما روایت کرده اند و من آن را از کتاب ابن ابی قرّه نقل می کنم:

ابن ابی قرّه با سندش از علی بن الحسن، او از محمد بن عیسی و او با اسنادش  از صالحین [که منظور یکی از امامان است] نقل می کند که ایشان فرمودند: 

و کرّر فی لیلة ثلاث و عشرین من شهر رمضان قائما و قاعدا و على کلّ حال، و الشّهر کلّه، و کیف أمکنک، و متى حضرک فی دهرک، تقول بعد تمجید اللّه تعالى و الصّلاة على النبیّ و آله علیهم السلام:

اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ، الْقائِمِ بِأَمْرِکَ، الْحُجَّةِ، مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ الْمَهْدِیِّ، عَلَیْهِ وَ عَلى‌ آبائِهِ أَفْضَلُ الصَّلاةِ وَ السَّلامِ، فِی هذِهِ السَّاعَةِ وَ فِی کُلِّ ساعَةٍ، وَلِیّاً وَ حافِظاً وَ قاعِداً، وَ ناصِراً وَ دَلِیلًا وَ مُؤَیِّداً، حَتَّى‌ تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً، وَ تُمَتِّعَهُ فِیها طُولًا وَ عَرْضاً، وَ تَجْعَلَهُ وَ ذُرِّیَّتَهُ مِنَ الْأَئِمَّةِ الْوارِثِینَ.

این دعا ، دقیقا همین دعا، را [از همین محمد بن عبسی] شیخ کلینی رضوان الله علیه در کتاب کافی ؛ شیخ طوسی رضوان الله علیه در تهذیب الاحکام و مصباح المتهجد؛ بدون این زیادتی آخر دعا نقل کرده اند، به همان صورت که معروف است:

محمد بن عیسى باسناده عن الصادقین علیهم السلام قال: قال:

وکرر فی لیلة ثلاث وعشرین من شهر رمضان هذا الدعاء ساجدا وقائما وقاعدا وعلى کل حال، وفی الشهر کله، وکیف أمکنک، ومتى حضرک من دهرک تقول بعد تمجید الله تعالى والصلاة على النبی علیه وآله السلام:

اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ فُلَانِ بْنِ فُلَانٍ فِی هَذِهِ السَّاعَةِ وَ فِی کُلِّ سَاعَةٍ وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِیلًا [وَ قَائِداً وَ عَوْناً] وَ عَیْناً حَتَّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَکِّنَهُ [وَ تُمَتِّعَهُ ] فِیهَا طَوِیلا.

و خود سید بن طاووس در کتاب فلاح السائل ، همین روایت مشهور ، بدون اضافی انتهایی را نقل کرده است. و همچنین محمد بن مشهدی در کتاب مزار کبیر کفعمی در بلد الامین  و مصباح و کتاب های دیگر به صورت مشهور نقل کرده اند.

بنابراین بدیهی است که روایت کافی و تهذیب الاحکام را بپذیریم و روایت کتاب ابن ابی قره را بر دو کتاب از کتب اربعه ترجیح ندهیم.

(و حتی اگر از این مطلب هم کوتاه بیاییم، و بپذیریم که این زیادتی را نساخ و دیگران اضافه نکرده اند [چرا که بعید نیست که در انتهای دعا، ناسخ و یا مولف و یا دیگری خودش دعایی بکند و بنویسد]  «الائمة الوارثین» لزوما به معنای امام و وصی رسول خدا نیست، و می تواند [همان طور که سید بن طاووس در شرح دعای اللهم ادفع گفته اند،] منظور حاکمان و یا رؤوسا و... باشد.)

5 و 6ـ  روایت قاضی نعمان

قاضی نعمان مغربی از رسول خدا روایت کرده است که (شرح الاخبار) :

عن النبی صلى الله علیه وآله، أنه ذکر المهدی علیه السلام، وما یجریه الله عزوجل من الخیرات والفتح على یدیه. فقیل له: یارسول الله کل هذا یجمعه الله له ؟ قال: نعم. وما لم یکن منه فی حیاته وأیامه هو کائن فی أیام الائمة من بعده من ذریت

هنگامی که در نزد ایشان صلوات الله علیه وآله یاد و ذکر مهدی شد، و آنچه از خیرات و فتوحات که به دست او انجام می شد را بیان کردند، از ایشان پرسیدند: یا رسول الله، آیا تمام این خیرات در زمان مهدی صورت می گیرد؟ 

رسول خدا صلوات الله علیه و آله فرمودند: بله و هر آنچه که در ایام حیات و زندگانی مهدی انجام نشود، در ایام «ائمه من بعده من ذریته» به وقوع می پیوندد.

و روایت بعدی قاضی نعمان از امام زین العابدین علیه السلام که فرمود:

یقوم القائم منّا ـ یعنی المهدی ـ ثم یکون «بعده» اثنا عشر مهدیا یعنی من الائمّة من ذریّته...

[و البته این فرقه سخنانی از خود قاضی نعمان را هم به عنوان حدیث از معصومین نقل کرده اند!! که در ادامه، در مورد این مطلب، جواب حجة الاسلام آیتی را آوردیم.]

اثبات می کنیم که  این دو روایت ، دلیلی بر امامت مهدیین نیست، چرا که:

1ـ این دو روایت [که جزء اصلی ترین و پرمانورترین روایات این فرقه هست!!!] را قاضی نعمان مغربی روایت کرده است، که او یقینا این کتابش را تحت نظر حکام دولت فاطمی نوشته است، و اخبار و روایات معصومنین علیهم السلام را بر طبق میل آنها تفسر می کرد؛ [و به احتمال قریب به یقین مذهب خودش  اسماعیلیه بود] و جالب این است که مقصود او از «مهدی»، خلیفه فاطمی بوده است، و مهدیون مورد نظرش هم از فرزندان او هستند، [خلاصه این که کتاب شرح الاخبار، جزء منابع شیعه نیست، بلکه جزء منابع اسماعیلیه است]

این اعتقاد را خود قاضی در همان ابتدای مقدّمه و خطبه کتابش «شرح الاخبار» گفته است:

آثرت من الأخبار و جمعت من الآثار فی فضل الأئمة الأبرار حسب ما وجدته و غایة ما أمکننی و استطعته، فصحّحت من ذلک ما بسطته فی کتابی هذا، و ألفته بأن عرضته على ولیّ الأمر و صاحب الزمان و العصر مولای الامام المعز لدین اللّه  أمیر المؤمنین صلوات اللّه علیه و على سلفه و خلفه، و أثبتّ منه ما أثبته و صحّ عنده و عرفه، و آثره من آبائه الطاهرین، و أجاز لی سماعه منه، و بأن أرویه- لمن یأخذه عنی- عنه صلوات اللّه علیه. فبسطت فی هذا الکتاب ما أثبته و أجازه و عرفه، و أسقطت ما دفعه من ذلک و أنکره مما نسبه الى أهل الحق المبطلون، و حرفه من قولهم المحرّفون الضالّون إذ هو صلوات اللّه علیه و الأئمة من آبائه الطاهرین و خلفه الأکرمین الذین عناهم رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله بقوله یحمل هذا العلم من کل خلف عدول ینفون عنه تحریف الجاهلین المحرفین و انتحال المبطلین و تأویل الغالین....

پس حال که این روایات را قاضی از خلفای فاطمی [که به امامت و عصمت آن ها معتقد است] شنیده و یا با اجازه و صلاحدید آن ها در کتابش نوشته است ، چگونه می شود احتجاج کرد؟! و من متعجبم از کسانی که به امامت دوازده مهدیین با روایات اینچنینی استدلال میکنند، و آن همه ادعاهای پیروی فقط از ثقلین  هم دارند.، روایاتی مرسل و ضعیف و از خلفای فاطمی ، و از غیر از شیعه دوازده امامی...

این که گفته است : هر آنچه از خیرات که در زمان مهدی انجام نشود، در زمان فرزندان او صورت می گیرد، دلیلی دیگر بر جعل این حدیث برای خلفای فاطمی است، چرا که یقین داریم در زمان خود امام زمان، طبق تمام روایات دیگر، قسط و عدل و خیر و برکت سراسر زمین را فرا می گیرد بعد از آن که پر از ظلم و جور شده باشد...

و دقّت هم داشته باشیم که در حدیث دوم هم، جمله «یعنی من الائمّه من ذریّته» از کلمات و شرح های قاضی نعمان است که ذیل احادیث بیان می کند نه از خود حدیث!! همان طور که کلام خودش را ابتدا آوردیم : «و افادنی من علمه من بیان ذلک ما ادخلته فی تصانیف ما بسطته فی هذا الکتاب من البیان لما فی الاخبار المبسوطة فیه ....، خلاصه این که از علم خلفای فاطمی!! [مانند علم احمد بصری!!] استفاده کردم در بیان احادیثی که در کتاب داخل کردم!»  اما این گروه ، این سخنان را به عنوان حدیث بیان می کنند و گمراه میکنند. [در این مورد به مطالبی که از مقاله حجة الاسلام آیتی هم در ادامه آوردم، دقت کنید.]

بنابراین این «الائمه من ذریّته» از حدیث نیست، بلکه نظر قاضی نعمان است؛ بنابراین این حدیث [با همه اوصافی که کردیم] خودش به تنهایی [و بدون شرح قاضی نعمان]، دلیلی بر امامت اولاد امام زمان نیست! [از آنچیزی که بر امامت اولاد امام زمان ارواحنا فداه، استفاده می کنند، کلمات قاضی نعمان است نه حدیث اهل بیت علیهم السلام]

[ناتوانی در فهم معنای حدیث، قسمتی از مقاله نقد و بررسی آراء مدعیان مهدویت با تکیه بر آراء احمد الحسن،کل مقاله خوب ایشان را در ردّ ادعاهای این فرقه در این لینک، مطالعه کنید]

طرف‌داران احمد حسن در مقام استدلال بر مدعای خود گاه مرتکب اشتباهات بزرگی شده‌اند که در بهترین فرض‌ها منشأی جز بی‌بهره بودن آنان از کمترین دانش ادبیات نمی‌تواند داشته باشد [والا می دانیم که به قصد فریب این کار را کرده اند]. به عنوان نمونه در برخی موارد آن‌چه را نویسنده‌ای برای شرح یک روایت در ادامۀ روایت نوشته، جزو حدیث پنداشته‌اند و آن را جزو دلایل حقانیت احمد حسن محسوب کرده‌اند!! و می‌نویسند:
قال موسی بن جعفر(ع): ... و کل قائم من ولده من بعده مهدی قد هداهم اللّه عزّ و جلّ ذکره، و هدی بهم عباده إلیه سبحانه، فهم الائمة المهدیون و العباد الصالحون الذین ذکرهم اللّه فی کتابه أنه یورثهم الارض و هو لا یخلف المیعاد. (مغربی، 1414: ج3، 364 - 365)
طرف‌داران احمد حسن مدعی هستند بنابر فرمایش امام موسی بن جعفر(ع) امام مهدی(عج) فرزندانی دارد که مهدی هستند و در نتیجه، این روایت از جمله دلایلی است که اندیشۀ وجود مهدی‌هایی از نسل امام مهدی(عج) را تأیید می‌کند.

در حالی که بر خلاف القای طرف‌داران احمد حسن، مطلب بالا اساساً حدیث نیست!!! و سخن و شرح خود قاضی نعمان مغربی نویسندۀ کتاب است که در ادامۀ فرمایش امام موسی بن جعفر(ع) و برای توضیح آن بیان کرده است. اما طرف‌داران احمد حسن از فرط بی‌سوادی [و البته از روی فریب] آن را بخشی از حدیث به شمار آورده‌اند، [و نشان می دهند].
متن کامل کتاب بدین قرار است:
عبد الرحمن بن بکار الأقرع القیروانی، قال: حججت، فدخلت المدینة، فأتیت مسجد رسول اللّه (ص)، فرأیت الناس مجتمعین علی مالک بن أنس یسألونه و یفتیهم. فقصدت نحوه، فاذا أنا برجل و سیم حاضر فی المسجد و حوله حفدة یدفعون الناس عنه، فقلت لبعض من حوله: من هذا؟ قالوا: موسی بن جعفر(ع).

فترکت مالکاً، و تبعته، و لم أزل أتلطف حتی لصقت به، فقلت:یا ابن رسول اللّه! إنی رجل من أهل المغرب من شیعتکم و ممن یدین اللّه بولایتکم. قال لی: إلیک عنی یا رجل، فانه قد وکّل بنا حفظة أخافهم علیک.

قلت: باسم اللّه، و انما أردت أن أسألک. فقال: سل عما ترید؟!

قلت: إنا قد روینا أن المهدی منکم، فمتی یکون قیامه، و أین یقوم؟

قال: إن مثل من سألت عنه مثل عمود سقط من السماء رأسه من المغرب و أصله فی المشرق، فمن أین تری العمود یقوم إذا اقیم؟ قلت: من قبل رأسه. قال: فحسبک، من المغرب یقوم و أصله من المشرق و هناک یستوی قیامه و یتم أمره.
و کذلک کان المهدی(ع) و نشأته بالمشرق ثم هاجر الی المغرب، فقام من جهته. و بالمشرق یتم أمره، و یقوم من ذریته من یتم اللّه به ذلک فیما هناک، و یورثه الأرض کما قال عزّ و جلّ فی کتابه المبین: «وَ لَقَدْ کَتَبْنا فِی الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الْأَرْضَ یرِثُها عِبادِی الصَّالِحُونَ» و کله ینسب الی المهدی(ع) لانه مفتاحه و بدعوته امتدّ أمره، و کل قائم من ولده من بعده مهدی قد هداهم اللّه عزّ و جلّ ذکره، و هدی بهم عباده إلیه سبحانه، فهم الائمة المهدیون و العباد الصالحون الذین ذکرهم اللّه فی کتابه أنه یورثهم الأرض و هو لا یخلف المیعاد.

ترجمه:

عبدالرحمن بن بکار می‌گوید: پس از به‌جا آوردن حج وارد مدینه شدم و به مسجد النبی رفتم. مردم گرد مالک بن انس حلقه زده بودند و از او سؤال می‌کردند و او پاسخ می‌داد. در آن حال مردی زیبا را در مسجد دیدم که اطرافش را عده‌ای گرفته بودند و مردم را از دور می‌کردند. از برخی از آن‌ها پرسیدم: این کیست؟ گفتند: موسی بن جعفر(ع)است. من مالک را رها کرده به دنبال او حرکت کردم و پیوسته به او نزدیک می‌شدم تا این‌که به او چسبیدم.

عرض کردم: ای پسر رسول خدا، من از شیعیان شما و از اهل مغرب هستم که به ولایت شما دین‌داری خدا را می‌کنم. به من فرمودند: از من دور شو! چرا که بر ما نگهبانانی نهاده شده که از آن‌ها بر تو بیم دارم. گفتم: بسم الله! من تنها از شما پرسشی دارم. فرمودند: بپرس!

عرض کردم: برای ما روایت شده که مهدی از شماست؛ او کی و از کجا قیام می‌کند؟ فرمودند: مَثَل او مثل عمودی است که از آسمان فرود آمده باشد که سرش از مغرب و ریشه‌اش از مشرق باشد. در این حال وقتی عمود به‌پا شد، تو آن را از کجا می‌بینی؟ گفتم: از از سمت سرش. فرمودند: همین برای تو کافی است؛ او از مغرب به‌پا می‌خیزد، در حالی که ریشه‌اش از مشرق است و آن‌جا قیامش استوار می‌شود و امرش به سرانجام می‌رسد.
و مهدی این‌چنین بود که در مشرق نشو و نما نمود. سپس به مغرب مهاجرت کرد و در آن‌جا قیام کرد و در مشرق امرش به سرانجام می‌رسد، و از نسل او کسانی خواهند بود که خداوند در آن‌جا به سبب آن‌ها این امر را به سرانجام خواهد رساند و زمین را به آن‌ها ارث خواهد داد، هم چنان که خداوند در کتاب مبینش فرموده است: «و ما در زبور پس از ذکر نوشتیم که زمین را بندگان صالح من به ارث می‌برند» و تمام این‌ها به مهدی نسبت داده می‌شود؛ چرا که او کلید آن است و با دعوت او کارش استمرار پیدا کرد و تمام قائم‌های از فرزندان او مهدی هستند که خداوند بلندمرتبه آن‌ها را هدایت کرده است و بندگانش را به وسیلۀ آن‌ها به سوی خود هدایت کرد. پس آن‌ها امامان هدایت شده‌اند و بندگان صالحی هستند که خداوند آنان را در کتاب خود یاد کرده که زمین را به آنان ارث می‌دهد و او خلف وعده نمی‌کند.

با دقت در متن، روشن می‌شود که از جملۀ «و کذلک کان المهدی...» به بعد، سخن نویسندۀ کتاب (قاضی نعمان) است؛ زیرا در عبارت‌های پیش از آن ـ که [طبق همین کتاب ] فرمایش امام موسی بن جعفر(ع) است - از افعال مضارع مانند «یقوم، یستوی و یتم» استفاده شده است؛ اما در ادامه، افعال ماضی به کار رفته است، در حالی که مسلماً در زمان امام موسی بن جعفر(ع) امام مهدی هنوز متولد نشده بودند. بنابراین نمی‌توان پذیرفت امام کاظم(ع) فرموده باشند: «امام مهدی در مشرق نشو و نما پیدا کرد و و به مغرب هجرت کرد و در آن‌جا قیام کرد و...»

از این‌رو عبارت «کذلک کان المهدی ...» توضیحاتی است که نویسندۀ کتاب برای تفسیر فرمایش امام ارائه کرده است.

برای فهم مقصود قاضی نعمان باید به این نکته توجه کرد که چون او در دولت فاطمی‌ها خدمت می‌کرده و معتقد به مهدویت مهدی فاطمی بوده و بعد از او فرزندان او را جانشین مهدی می‌دانسته در توضیح این حدیث جعل شده توسط فاطمی‌ها که مهدی اصلش از مشرق است و از مغرب قیام می‌کند، باز هم  می‌گوید:

«کذلک کان المهدی و نشأته بالمشرق ثم هاجر الی المغرب»؛ چرا که مهدی فاطمی نخست در شام بود و سپس به مصر رفت و دولت فاطمی‌ها را در مغرب - یعنی مصر - پایه‌گذاری کرد.
برای توضیح بیشتر توجه به این مطلب مفید خواهد بود که قاضی نعمان به دلیل حضور در دولت فاطمی، طبق مسلک آن‌ها کتاب خود را به رشتۀ تحریر درآورده است. البته به نظر برخی از نویسندگان، این کار او از روی تقیه بوده و به نظر برخی دیگر وی واقعاً اسماعیلی بوده است (همو: 26). به هر روی، این‌که او کتابش را بر اساس مسلک فاطمی‌ها نوشته یقینی است و این مطلب روشن است که با اندک مراجعه به زندگی‌نامۀ او و نیز آن‌چه در کتاب شرح الاخبار در فصل «ظهور المهدی الفاطمی» نوشته می‌توان به آن پی برد.

[در توضیح و تفسیر احادیث دیگری، او از همین عبارت کذلک کان المهدی استفاده کرده است، مثلا در شرح حدیثی، در ج3، ص364 و در شرح حدیث جعلی دیگر: لا بد من قائم من ولد فاطمة یقوم من المغرب، ج3، ص395 همچنین در ج3، ص373  و ج3، ص380 و چندین و چند مورد دیگر، و بدیهی بودن فریب این فرقه ، بااین عبارت مردم را!]

برای مثال، او در همان صفحه، پس از نقل روایت معروف «یخرج ناس من المشرق، فیعطون المهدی سلطانه» چنین می‌نویسد:

و دعوة المهدی(ع) و الائمة من ولده(ع) قد انتشرت بحمد اللّه فی جمیع الأرض و غرت فی غیر موضع من أقطارها بالمشرق و المغرب؛ و سپاس خدا را که دعوت مهدی و امامان از نسل او در همه جا گسترده شد و در شرق و غرب گیتی استقرار یافت.

و ما  هم با تمام وجود می گوییم: الحمد لله الذی هدانا لهذا و ما کنّا لنهتدی لولا ان هدانا الله.

اللهم عجّل لولیک الفرج، و اجعلنا من خیر اعوانه و انصاره

7و8 ـ دو حدیث در کتاب بحار الانوار [همچنین در کتاب 40 حدیث شیخ العقیلی]

به غیر از این 6 حدیث، 2 حدیث دیگر هم هست که این عبارت «الائمّة من ولده» در آنها وجود دارد؛ و ح14 و ح15 کتاب 40 حدیث ناظم العقیلی علیه ما علیه است؛ (به همین دلیل اینجا هم نوشتیم) این ها را هم ببینیم:

1ـ در کتاب بحار الانوار، ج99 ص228، تتمة کتاب المزار، باب 9: دو مجموعه صلوات هایی را بر تک تک ائمّه نقل می کنند. مجموعه صلوات اولشون ، از کتاب سید بن طاووس است ، اما مجموعه دوم معلوم نیست که از کدام کتاب و کدام نسخه است، و خود علامه مجلسی رضوان الله علیه این صلوات را اصلا به امام منسوب نکرده اند. بنابراین این صلوات اصلا از امام روایت نشده است، که بخواهیم به آن استدلال کنیم، و حجّت بر ما باشد!  صلواتی که علامه نقل می کنند این گونه است:

السَّلَامُ وَ الصَّلَاةُ عَلَى وُلَاةِ عَهْدِ الْحُجَّةِ وَ عَلَى الْأَئِمَّةِ مِنْ وُلْدِهِ وَ الدُّعَاةِ لَهُمْ‏
السَّلَامُ عَلَى وُلَاةِ عَهْدِهِ وَ عَلَى الْأَئِمَّةِ مِنْ وُلْدِهِ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَیْهِمْ وَ بَلِّغْهُمْ آمَالَهُمْ وَ زِدْ فِی آجَالِهِمْ وَ أَعِزَّ نَصْرَهُمْ وَ تَمِّمْ لَهُمْ مَا أَسْنَدْتَ مِنْ أَمْرِکَ إِلَیْهِمْ وَ اجْعَلْنَا لَهُمْ أَعْوَاناً وَ عَلَى دِینِکَ أَنْصَاراً فَإِنَّهُمْ مَعَادِنُ کَلِمَاتِکَ وَ خَزَائِنُ عِلْمِکَ وَ أَرْکَانُ تَوْحِیدِکَ وَ دَعَائِمُ دِینِکَ وَ وُلَاةُ أَمْرِکَ وَ خُلَصَاؤُکَ مِنْ عِبَادِکَ وَ صَفْوَتُکَ مِنْ خَلْقِکَ وَ أَوْلِیَاؤُکَ وَ سَلَائِلُ أَوْلِیَائِکَ وَ صَفْوَةُ أَوْلَادِ أَصْفِیَائِکَ وَ بَلِّغْهُمْ مِنَّا التَّحِیَّةَ وَ السَّلَامَ وَ ارْدُدْ عَلَیْنَا مِنْهُمُ التَّحِیَّةَ وَ السَّلَامَ وَ السَّلَامُ عَلَیْهِمْ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ.

بنابراین این صلوات ، غیر قابل احتجاج است. چرا که از امام و از معصوم علیهم السلام روایت نشده است. 

به علاوه که علامه رضوان الله علیه هم در انتها فرموده است:

اعلم أن النسخة کانت سقیمة و کان قد محی و سقط من السلام على الرضا و الجواد و الهادی  أشیاء

و لعل المراد بولاة عهد القائم خلفاؤه فی زمانه ع فی أقطار الأرض و الله یعلم‏

نسخه ای که از روی آن، این صلوات را نوشته اند، مشکل داشته است و قسمت هایی از سلام به امام رضا و امام جواد و امام هادی آن ساقط شده بوده.

و شاید مراد از ولاة عهد القائم، خلفا و جانشینان او در اطراف زمین باشند.

ناظم العقیلی این را ح15، کتابش قرار داده است.

واما حدیث چهاردم این کتاب:

حدیث چهاردهم [از ترجمه خود پیروان احمد بصری]:
علامه مجلسی در ضمن دعایی طولانی می‌گوید: در نسخه‌ای قدیمی از تألیفات پیشینیان ما آمده است [این لینک]:

اللهم کن لولیک فی خلقک ولیاً وحافظاً و قائداً وناصراً حتى تسکنه أرضک طوعاً، وتمتعه منهاطولاً، وتجعله وذریته فیها الأئمة الوارثین، واجمع له شمله، وأکمل له أمره، وأصلح له رعیته، وثبت رکنه، وافرغ الصبر منک علیه، حتى ینتقم فیشتفى ویشفی حزازات قلوب نغلة،وحرارات صدور وغرة، وحسرات أنفس ترحة، من دماء مسفوکة، وأرحام مقطوعة [وطاعة] مجهولة، قد أحسنت إلیه البلاء، ووسعت علیه الآلاء، وأتممت علیه النعماء، فی حسن الحفظ منک له...
خداوندا، برای ولی خود، در میان خلقت سرپرست و نگه‌دارنده و راهبر و یاریگر باش، تا زمانی که او را در زمینت به رغبت سامان‌دهی، و او را از طول آن بهره‌مند سازی، و او و نسلش را از امامان وارث زمین قرار دهی، و امکاناتش را برایش جمع کن و امرش را کامل کن و افراد تحت سرپرستش را اصلاح کن و رکنش را تثبیت کن، و از خودت به او صبری عطا کن، تا انتقام گیرد، و پاره‌های قلب‌های مجروح را شفا دهد و سوزش سینه‌های خشمگین را تسکین دهد، که بر اثر خون‌های ریخته شده و نزدیکان قطع ارتباط شده و اطاعت افراد ناشناخته ایجاد شده است. همانا بلا را برای او زیبا ساخته‌ای و روزی را برای او گستردی و نعمت‌ها را بر او کامل ساختی، در نگهداری نیکو از جانب خودت برای او

این حدیث هم ، مانند حدیث هجدهم کتاب، از معصوم نقل نشده است، و حجّیتی بر ما ندارد، و نمی توان به آن استدلال کرد.

همان طور که می بینید: علامه مجلسی رحمه الله این جا هم می فرمایند: 

در نسخه ای قدیمی از تألیفات پیشینیان این گونه آمده است.

و این دعا را هیچ نسبتی به امام نداده است.

9 ـ دعایی در صحیفه سجادیه:

بعد از این که این پست نوشته شد،‌ یاد این دلیلشان هم افتادم و می خواستم این را بنویسم که اتفاقا در صفحه مطالب گروه یمانی دروغین هم به این مطلب پرداخته شد، بنابراین از آنجا هم استفاده می کنیم:

این دعا را این گونه می نویسند: در یکی از دعاها این گونه وارد شده است:

إنی أتوجه إلیک ، وأتوسل إلیک ...وأستشفع إلیک بنبیک نبی الرحمة محمد صلى الله علیه وآله تسلیما . وبأمیر المؤمنین علی بن أبی طالب ، وفاطمة الزهراء ، والحسن والحسین عبدیک وأمینیک... - ثم یعد الأئمة إلى أن یصل الإمام المهدی (ع)-... یا محمد یا أبا القاسم ، بأبی أنت وأمی ، إلى الله أتشفع بک ، و بالأئمة من ولدک .

گویا اصل این دعا در کتاب مهج الدعوات سید بن طاووس رضوان الله علیه است و در کتاب صحیفه سجادیۀ جامعه [تحقیق موسسه امام المهدی] نیز آورده شده است.

واقعیت این است که فریب عجیبی را این فرقه در این دلیلشان نمایش داده اند:‌

اصل دعا را نگاه کنید، در کتاب مهج الدعوات:

در این قسمت دعا،‌ابتدا به خداوند عرض می شود که به سوی تو با 14 معصوم توجه و توسل پیدا می کنم:

یا حَیُّ قَبْلَ کُلِّ حَیٍّ ... أَتَوَجَّهُ إِلَیْکَ وَ أَتَوَسَّلُ إِلَیْکَ وَ أَسْتَشْفِعُ إِلَیْکَ بِنَبِیِّکَ نَبِیِّ الرَّحْمَةِ ...وَ بِأَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ وَ فَاطِمَةَ الزَّهْرَاءِ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ وَ سپس نام دوازده امام را می آورد تا امام زمان و می فرماید: وَ بِحَقِّ خَلَفِ الْأَئِمَّةِ الْمَاضِینَ وَ الْإِمَامِ الزَّکِیِّ الْهَادِی الْمَهْدِیِّ وَ الْحُجَّةِ بَعْدَ آبَائِهِ عَلَى خَلْقِکَ الْمُؤَدِّی عَنْ عِلْمِ نَبِیِّکَ وَ وَارِثِ عِلْمِ الْمَاضِینَ مِنَ الْوَصِیِّینَ الْمَخْصُوصِ الدَّاعِی إِلَى طَاعَتِکَ وَ طَاعَةِ آبَائِهِ الصَّالِحِینَ.

بعد از این، روی سخن به سوی رسول الله می شود نه امام زمان و این گونه می گوییم:‌

یَا مُحَمَّدُ، یَا أَبَا الْقَاسِمَاهْ، بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی إِلَى اللَّهِ أَتَشَفَّعُ بِکَ وَ «بِالْأَئِمَّةِ مِنْ وُلْدِکَ» وَ بِعَلِیٍّ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ وَ فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ وَ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ وَ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ وَ عَلِیِّ بْنِ مُوسَى وَ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ وَ عَلِیِّ بْنَ مُحَمَّدٍ وَ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ وَ الْخَلَفِ الْقَائِمِ الْمُنْتَظَرِ 

یعنی در «اتشفع بک و بالائمه من ولدک» «ائمه از اولاد شما»،‌ خطاب به شخص رسول الله صلوات الله علیه و آله است،‌ نه امام و مولای ما صاحب الزمان؛ 

 

یک:‌ خیلی جالب است،‌ دو بار در این دعا، نام فقط دوازده امام برده می شود! و هیچ خبری از امام دیگری نیست. 

دو :‌ دقت می کنیم که این دعا را ابوحمزه از امام سجاد  صلوات الله علیه [برای شفای دست فرزندش] نقل می کند و می خواند، بنابراین واقعا بعید است که خطاب به امام زمان ما حجة بن الحسن صلوات الله علیه و عجّل الله فرجه، باشد؛ واقعا بعید است که وقتی ابوحمزه ثمالی رضوان الله علیه این دعا را خواند،‌ متوجه به اما زمان ما روحی له الفداء باشد، بلکه توجه او و کسانی که این دعا را شنیدند، به رسول اکرم صلوات الله علیه و آله بوده است.

سه: اگر خطاب به امام زمان ما بود در جمله «اتشفع بکـــــ و بالائمّه من ولدکـــــ»‌ دیگر نیازی نبود که در ادامه دوباره نام امام زمان گفته شود: 

در ابتدای این بخش گفته شده است:‌ یا محمد،‌ یا ابا القاسم شفاعت می طلبم به شما و به ائمه از اولاد شما و به علی امیرالمؤمنین و فاطمه .... و به خلف قائم منتظر؛ 

این یعنی این که خطاب ما متوجه به امام زمان نبوده است و الا مثلا باید این گونه گفته می شد:‌

یا محمد ، یا ابالقاسم، شفاعت می طلبم به شما و به ائمه از اولاد شما و به رسول خدا و به امیر المؤمنین و به فاطمه و ... و به حسن عسکری.

یعنی هم رسول خدا نام برده می شد، هم نامی از امام زمان برده نمی شد،

همان طور که چون اینجا خطاب به رسول خدا صلوات الله علیه و آله است، دیگر نامی از ایشان نبرده است، و نام امام زمان هم این گونه :‌«والخلف القائم المنتظر» آورده شده است.

اللهم عجّل لولیک الفرج.



نظرات  (۴)

بد خودتون رو به در و دیور می‌کوبید تا با رد دلایل محکم از اهل بیت حجت خدا رو انکار کنید.
پاسخ:
سلام!

از نظر خود من، این پست، از بهترین پست های این وبلاگ است، به دلیل این که مطلب مستند بیان شده است! 
نه این که شعارگونه رد کنیم و صرفا بگوییم: دلایل انصار اشتباه است،  بد است!

ماه هاست که این مطلب گذاشته شده است و دریغ از یک دلیل، از طرف شما، برای ردّ این پست، نه اینکه بگویید انصار اینجا نمی آیند، بلکه هیچ کجای دیگر هم ندیدم که جوابی بنویسید.

الحمد لله رب العالمین. 

«انّا هدیناه السبیل اما شاکرا و اما کفورا»
صدق الله العلی العظیم.
سلام.خسته نباشید.خیلی زحمت کشیده اید.خدا اجرتان دهد.

پاسخ:
سلام و رحمت الله.
ممنون.
خدا حفظتون کنه

سلام

شاید هم منظور نایبان حضرت بعد از غیبت منظور باشد  یا راویان حدیث

پاسخ:
سلام علیکم و رحمة الله.
ممنون از حضورتون.
نمی دونم، ولی تا جایی که اطلاع دارم، به نظرم علما و بزرگانی که فرمودند: احتمال دارد منظور از «الائمة» اینجا معنای لغوی آن، [یعنی بزرگ، آقا، سرور و رئیس و رهبر] باشد (و نه معنای اصطلاحی آن به معنی وصایت و امامت بعد از رسول)، گفته اند که منظور حاکمان دولت کریمه ایشان است،

عالی عالی باعث شادی دل امام زمان علیه السلام

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی