وصیت مقدس

اثبات انحصار 12 امام، در رد احمد[الحسن] مدعی یمانی/ ردّ دلایلی که برای امامت مهدیین می نویسند(به خیالشان 74 حدیث)

وصیت مقدس

اثبات انحصار 12 امام، در رد احمد[الحسن] مدعی یمانی/ ردّ دلایلی که برای امامت مهدیین می نویسند(به خیالشان 74 حدیث)

وصیت مقدس

بسم الله الرحمن الرحیم. السلام علیک یا صاحب الزمان، ادرکنا ارشدنا.
سلام علیکم و رحمة الله
متاسفانه [همان طور که روایات هم فرموده اند] به دلیل طولانی شدن دوران غیبت ، اکثر قائلین به امامت امام دوازدهم، منکر او می شوند [پناه بر خدا با تمام وجود] هر فرقه ای با عقیده ای...من جمله عده ای که عجله کرده و امامی برای خود انتخاب می کنند، مانند افرادی که پیروان شخصی شده اند به نام احمد اسماعیل و او را امام سید احمد الحسن یمانی می نامند!.... تصمیم گرفتم مطالبی را که در طی مطالعه و همچنین بحث با آنها و از سایت ها و صفحه های مختلف بدست آوردم را اینجا بنویسم، که شاید اگر کسی خواست تحقیقی بکند، به این مطالب هم به راحتی دسترسی داشته باشد، همینجا از تمامی افرادی که این مطالب را از آن ها یاد گرفتم صمیمانه سپاسگزاری می کنم،..... قصدم این است در این جا ان شاء الله تمامی روایاتی که در اثبات امامت مهدیین می نویسند را نقد و بررسی می کنیم و می بینیم که دست انصاراحمدالحسن با تمام ادعاهای سر به فلک کشیده شان، از روایات خالی است، ان شاء الله ...
اللهم عجّل لولیّک الفرج واجعلنا من عبیده و انصاره ـ
دی ماه 1393

دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات

بسم الله الرحمن الرحیم. اللهم صلّ علی محمّد و آل محمّد و عجّل فرجهم والعن واهلک اعدائهم

صلی الله علیک یا بقیة الله، یا ابانا، ادرکنا ارشدنا

چون صفحه قبلی پاسخ به شبهات کتاب چهل حدیث شیخ العقیلی طولانی شده است، و به علاوه از حدیث بیستم شروع کرده و تا حدیث 40ام ادامه داده ایم، قصد این داریم که ان شاء الله، از این به بعد، در این صفحه، حدیث اول  تا حدیث نوزدهم کتاب را بررسی کنیم، -و به همین دلیل اسم این صفحه  را پاسخ به شبهات 1 گذاشتیم، با این که در عمل ، صفحه دوم است- به امید آنکه، مورد قبول و رضای حضرت صاحب الامر سلام الله علیه قرار بگیرد، و برای کسانی که برایشان این احادیث، و توجیهات العقیلی شبهه ایجاد کرده است، مفید و راهگشا باشد :

.

فهرست احادیث:

حدیث اول کتاب  [حدیث وصیت] / حدیث دوم و سوم  [اثنا عشر مهدیا] / حدیث چهارم  [لکنهم قوم من شیعتنا] / حدیث پنجم [لیصلین فیه اثنا عشر اماما عدلا و خلیفة القائم] حدیث ششم و هفتم [بعد القائم، احدی عشر مهدیا] / حدیث هشتم و نهم [لیستخلفنّهم فی الارض کما استخلف الذین من قبلهم] حدیث دهم [دعای اللهم ادفع عن ولیک... الائمه من بعده] حدیث یازدهم [صلوات ضراب اصفهانی/الائمه من ولده] حدیث سیزدهم [دعای فرج/تجعله و ذریته من الائمة الوارثین] حدیث چهاردهم و پانزدهم [دو دعای دیگر شامل الائمه من ولده، از کتاب بحار الانوار] حدیث هجدهم [ما لم یکن فی حیاته و هو کائن فی الایام الائمه من بعده من ذریته] حدیث نوزدهم [فیها یکون قائمه و القوام من بعده]

حدیث اول کتاب

این حدیث، مهم ترین و پرکاربردترین حدیث مورد استناد انصار است و گردانندگان جریان احمداسماعیل [جریان سید احمدالحسن یمانی مزعوم] به ظاهر همه ادعاهای احمد را بر این حدیث سوار کرده اند [به ظاهر، و البته برای فریب ؛ و الا هیچ حدیثی ادعاهای او را تأیید نمی کند و ادعاهای او کاملا مخالف احادیث است، به هر حال] به همین دلیل این حدیث را در وبلاگ جداگانه ای ، وبلاگ حدیث وصیت ، می آوریم ان شاء الله.

حدیث دوم و سوم:

بسم الله الرحمن الرحیم.

حدیث دوم و سوم کتاب، از امام صادق و امام سجاد علیهما السلام 

مضمون هر دو حدیث این است که «بعد از قائم، دوازده مهدی خواهد بود».

1- در نقد کتاب چهل حدیث، قصد مان این بود که فقط احادیثی که العقیلی از آنها برداشت کرده است که مهدیین، «امام» هستند را بررسی، و برداشت شیخ را نقد کنیم، ولی این پست و این دو حدیث را فقط برای تأکید و تأیید بیشتر آوردیم چرا که در این دو حدیث، [مانند حدیث وصیت] گفته نشده که مهدیین امام هستند؛ البته هیچ حدیث دیگری نیز نمی فرماید که مهدیین امام اند.

و بنابراین حداکثر (در بحث با انصار) می توان گفت:

حتی اگر این که مهدیینی هستند را (بر فرض صحت چند روایت) قبول کنیم، اما این که آنان امام باشند را (بر اساس ثقلین، هرگز) نمی توان قبول کرد،

چرا که اولا روایات بسیار زیادی داریم که امامان دوازده نفرند (و همین برای ما کافی است) و چند حدیث داریم که صراحت در انحصار امامان، در دوازده نفر دارد،

و دوما اینکه هیچ روایتی نداریم که امامان 24 نفر باشند. هیچ روایتی!

و بنابراین حقیقتا هیچ دلیل شرعی و عقلی و ... برای پذیرش آن نداریم. و کاملا عاقلانه و منطقی است که بر اعتقادمان به دوازده امام «ثابت» بمانیم. به توفیق الهی و به مدد مولایمان ان شاء الله.

اما چند نکته در رابطه با حدیث سوم کتاب چهل حدیث:

الف ـ مطلب مهم اینکه دقت کنیم: جمله «یعنی من الائمه من ذریته»، جزء حدیث نیست، بلکه از توضیحات قاضی نعمان در ادامه حدیث است، در کتاب 40 حدیث، این را مشخص کرده اند، و اما متاسفانه بعضی از انصار مخصوصا فارس زبان ها، این را نمی گویند و طوری می نویسند که خواننده گمان می کند «امامان از ذریه او» کلام معصوم و امام سجاد است، تا اینکه بگویند که از ذریه امام زمان، امامانی وجود دارد، در حالی که اینگونه نیست و کلام قاضی نعمان است...

ب ـ این حدیث از کتاب شرح الاخبار قاضی نعمان مغربی است. قاضی نعمان، به احتمال قریب به یقین شیعه دوازده امامی نیست، و بر مذهب اسماعیلیه بوده و بلکه از بزرگ ترین فقیهان و نویسندگان تمام ادوار اسماعیلیه است و... حتی اگر شیعه شده باشد، این کتاب را در دوران عقیده به اسماعیله نوشته است، ویا حداقل اقل اقل ، اینکه این کتاب را در حال تقیه به نگارش در آورده است، که به هر حال، برای اثبات مطلب این چنینی [امامت] هرگز نمی توان به کتاب او احتجاج کرد.

اسماعیلیه، عموما ادعای امامت حاکمان فاطمی را قبول کردند، ( و جالب اینکه منظور قاضی نعمان از مهدیین، در کتاب شرح الاخبار، همین خلفای فاطمی است!

صفحه ما در اینستاگرام

حدیث چهارم:

پرش به فهرست احادیث

نقد برداشت العقیلی از این حدیث را این بار به جای اینستاگرام، از کانال تلگرام می آوریم:

السلام علی مهدی الامم و جامع الکلم
بررسی احادیث کتاب ناظم العقیلی در ادعای امامت مهدیین
یکی از نصوص صریحه در انکار امامت مهدیین و حدیث 4 کتاب ناظم
اللهم صل علی محمّد و آل محمّد و عجّل فرجهم.


ناظم در میان احادیث کتاب چهل حدیث، چند حدیثی آورده است که در اثبات تشیع اثناعشری است،‌ مانند ح39 و... ،‌ و اما این حدیث چهارم، نیز بنیان تمامی ادعاهای احمداسماعیل را برباد می دهد! (البته او مجبوراً و برای توجیه این روایات را آورده است) چرا که این حدیث به نوعی بیان کننده این است که: «مهدیین کیستند و چه نقشی دارند».

این حدیث از امام صادق سلام الله علیه هست،‌ همان طور که حدیث وصیت هم منسوب به ایشان است.
حدیث بسیار صریح است، از کتاب کمال الدین و تمام النعمة، ج‏2، ص: 358

◀️ حَدَّثَنَا ... عَنْ أَبِی بَصِیرٍ قَالَ: قُلْتُ لِلصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ سلام الله علیهما:

یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ، إِنِّی سَمِعْتُ مِنْ أَبِیکَ علیه السلام أَنَّهُ قَالَ:

یَکُونُ بَعْدَ الْقَائِمِ اثْنَا عَشَرَ «مَهْدِیّاً».

فَقَالَ: إِنَّمَا قَالَ اثْنَا عَشَرَ «مَهْدِیّاً» وَ لَمْ یَقُلْ اثْنَا عَشَرَ «إِمَاماً» وَ لَکِنَّهُمْ‏ قَوْمٌ‏ مِنْ‏ شِیعَتِنَا یَدْعُونَ النَّاسَ إِلَى مُوَالاتِنَا وَ مَعْرِفَةِ حَقِّنَا.


ابوبصیر [که از خواص اصحاب امام صادق و از صاحبان اسرار ایشان است] به امام صادق می گوید:
من از پدرتان، امام باقر علیه السلام، شنیدم که فرمودند: بعد از قائم، دوازده مهدی وجود دارد. .
پس امام صادق سلام الله علیه فرمودند: همانا پدرم فرمود دوازده مهدی ، و هرگز نفرموده دوازده امام ، و لکن آن ها قومی از شیعیان ما هستند که مردم را به ولایت ما و معرفت حق ما دعوت می کنند.


◀️بررسی روایت :

۱— امام باقر نمی فرماید که: مهدیین امام هستند؛ و امام صادق سلام الله علیهما نیز به همین مطلب تأکید بیشتری می کنند و اضافه می کنند که آن ها هیچگاه امام ملقب نشده اند و پدرم هم به انها امام نگفته است بلکه گروهی از شیعیان ما هستند. .
2-قبل از اینکه توجیهات العقیلی را بیاوریم، به این حدیث (از الامامه و التبصره، نوشته: پدرشیخ صدوق رضوان الله علیهما، باب امامت امام سجاد) دقت کنیم:

أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِیسَ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ، عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ مَعْرُوفٍ، عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ، عَنْ حَنَانِ بْنِ سَدِیرٍ، قَالَ:

سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ عَلَیْهِ السَّلَامُ عَنِ ابْنِ الْحَنَفِیَّةِ: هَلْ کَانَ إِمَاماً؟
قَالَ: لَا، وَ لَکِنَّهُ کَانَ‏ مَهْدِیّا .
✔️ حنان بن سدیر می گوید: از امام باقر علیه السلام پرسیدم: آیا محمد بن حنفیه امام بود؟   (ایشان، ابن حنفیه، فرزند بلافصل امیرالمؤمنین بودند، که «کیسانیه» اعتقاد به امامت ایشان داشتند وعده ای شان نیز قائل به قائم و موعود بودن او بودند، بدون اینکه خود ابن حنفیه چنین ادعایی کنند) و امام باقر در جواب فرمودند: خیر او «امام» نبود، ولی او «مهدی» بود، قَالَ: لَا، وَ لَکِنَّهُ کَانَ مَهْدِیّا.

یعنی امام باقر علیه السلام امامت را از محمد بن حنفیه نفی می کنند و می فرمایند که او «مهدی» بود. امام صادق سلام الله علیه نیز امامت را از «مهدیین» نفی می کنند و می فرمایند، آن ها مهدی هستند و گروهی از شیعیان ما!
بنابراین طبق این حدیث، محمد بن حنفیه جزء مهدیین بوده (یعنی کسانی که مردم را به ولایت ائمه دعوت می کردند)؛
مهدیین زمان ظهور امام زمان، بعد از امام زمان، [در صورت وجود]‌ نیز احتمالا شأنی مانند محمد بن حنفیه دارند، همانطور که امام هم میفرمایند : یدعون الناس الی موالاتنا و معرفه حقنا . انها مردم را به ولایت و معرفت ما ایمه دعوت میکنند .

پس این مهدیین داعی به سوی خود نیستند . که اگر امام بودند قطعا ابتدا باید مردم را به قبول امامت خود دعوت میکردند . اما این مهدیین مطلقا به سوی خود دعوت نمیکنند بلکه به ولایت ایمه ی اثنا عشر دعوت مینایند . فلذا حقا و یقینا امام نیستند.

جالب اینجاست که اولین شخصی که به او لقب مهدی موعود و قائم دادند، گویا همین محمد بن حنفیه بوده است، (و این نشان دهنده وجود کثرت احادیث در مورد امام زمان، از پیامبرخدا است) و عده ای که به کیسانیه معروف اند (و البته گویا دیگر کسی به آن آیین نیست و پیروی ندارد) در حق ایشان ادعای امامت کردند،
و اکنون گویا تاریخ کمی تکرار شده است و در حقّ مهدیین زمان ظهور نیز عده ای قائل به امامت شده اند، در حالی که شأن خود مهدیین واقعی مبرای از این ادعاهاست، آن ها از شیعیان هستند ونه از مدعیان دروغین مقامات امام زمان. مدعی دروغین مقام امامت، تهمت زننده به خدا و رسول اوست و از بزرگ ترین دشمنان خدا.
به هرحال با کنار هم قرار دادن این دو روایت، این که مهدیین امام نیستند، مشخص تر می شود .

تلاش های ناظم برای تحریف حدیث :
ناظم سه بهانه دارد،‌ که در ادامه بررسی می کنیم:
1 ـ اینکه مهدیین امام هستند اما مقامشان از امامان پایین تر است!
2 ـ حضرت ابراهیم، امام حسن و امام حسین شیعه بودند و امام بودند، بنابراین مهدیین هم امام هستند!
3 ـ تقیه بوده است.
و 4 ـ یک بهانه هم انصار دارند که در انتها بررسی می کنیم:

⚠️ توجیه اول ناظم ، واضح است که فقط برای قبول نکردن حق است، وقتی امام باقر و صادق علیهما السلام،‌ آن ها را امام نمی خوانند، به این دلیل است که امام نیستند‌، ‌و الا خب اگر امام باشند، صحیح نیست و دلیلی ندارد که حتی اگر مقام شان پایین تر باشد، امامتشان را منکر بشوند و امام نخوانندشان. عدم وجود حتی یک نص در امامت مهدیین، ناظم را در این بهانه های واهی مفتضح کرده است .
جناب ناظم ؟! طبق توهم مضحک تو > مقام امیرالمؤمنین بالاتر است از مقام امامان دیگر؛ حال آیا نباید به امامان دیگر، امام بگوییم ؟!
نخیر . امام بودند و امام هم نامیده شده اند.
صورت درست این توجیه این است که مهدیین اصلا مقام امامت ندارند.

⚠️ بهانه ی دوم ناظم هم همین گونه :
این که حضرت ابراهیم شیعه بود و پیامبر بود، چه ربطی دارد به این که بقیه شیعه ها هم امام باشند؟ هر گردی که گردو نیست؛
این که حضرت ابراهیم، امام هستند، به دلیل وجود نص صریح آیه قرآن است که «وَ إِذِ ابْتَلى‏ إِبْراهیمَ رَبُّهُ بِکَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً...» در حالی که برای مهدیین ، چنین نصی وجود ندارد ، بلکه احادیث خلاف آن، زیاد است، و حتی در اینجا نیز امام صادق، ابتدا امامت را از مهدیین نفی می کنند «انما قال اثنا عشر مهدیا و لم یقل اثنا عشر اماما» و بعد هم تأکید می کنند که آن ها از شیعیان ما هستند و به ما دعوت می کنند. خودشان شأن و مقام مستقلی ندارند .

ناظم باز به این حدیث از امام رضا سلام الله علیه در تفسیر منسوب به امام حسن عسکری سلام الله علیه استناد می کند: «شیعیان علی علیه السلام، حسن، حسین، وابوذر و سلمان و مقداد و عمار و محمد بن ابی بکر بودند که با هیچ یک از اوامر حضرتش مخالفت نکردند»
و باز می گوید: این که «مهدیین گروهی از شیعیان هستند، دلیلی نیست که امام نباشد، مانند امام حسن و امام حسین، هم شیعه اند و هم امام اند»

◀️و ما باز تکرار می کنیم که: اینکه امام حسن و امام حسین علیهما السلام شیعه هستند، دلیلی نیست که هر شیعه ای امام باشد . بلکه امامین سبطین حسنین علیهما السلام به دلیل وجود نص واحادیث «صریح» فراون است که امام هستند . نه به خاطر شیعه بودن.
( به اصطلاح منطقی نسبت میان شیعه و امام عام و خاص مطلق است . هر امامی شیعه است. اما هر شیعه ای امام نیست.
همینطور هر امامی مهدی است. اما هر مهدی امام نیست.
مثلا : هر استادی باسواد است، اما هر باسوادی استاد نیست.)
دقت کنیم اگر، بر فرض محالِ محال محال ، فقط همین حدیث را در رابطه با امام حسن و امام حسین داشتیم و نه هیچ نصی بر امامتشان، آن ها هم امام نبودند. همان طور که در همین حدیث امام رضا علیه السلام ، نیز نام چهار نفر از اصحاب هم آوردند، آیا این چهار نفر هم که شیعه هستند، و نام آن ها، در کنار نام امام، هم برده شده است، آیا امام اند؟! بر طبق این استدلال انصار، همه شیعیان می توانند ادعای امامت کنند، مخصوصا سلمان و ابوذر و مقداد و محمد بن ابی بکر رضوان الله علیهم.
در حالی که سلمان با آن همه عظمت و مقامش، چون خداوند او را به امامت قبول نکرده است، چون حدیثی نداریم که بفرماید سلمان و ابوذر مقداد امام هستند، پس امام نیستند .
و فرض محال محال محال ، اگر اینها هم کوچک ترین ادعایی در امامت داشتند، همان «سلمان منّا اهل بیت» در صف دشمنان قرار داشت.
باور بفرمایید که این بحثها از اوضح من الشمس است . اما چه کنیم که طرف ما فوق معاند و جاهل است و تکلم با جاهل سخت ترین کار ...

پس دقت کنید که طبق این حدیث مورد استناد خودتان:
اولا امامت از مهدیین نفی شده،
و دوما فرموده شده که آنها گروهی از شیعیان اند،
حال شما اگر بخواهید بگویید آن ها امام اند، باید حدیث بلکه احادیث ونصوص متواتره و قطعیه ای بیاورید که صریحا گفته باشد که مهدیین امام اند،

که خیالتان را راحت کنیم، چنین حدیثی ندارید بلکه اتفاقا در مخالفت با امامت آن ها ده ها حدیث داریم، [که همین حدیث هم برای رد امامت آن ها کافی است] و یا درباره این که امامان 24 نفرند، هیچ حدیثی نداریم!

⚠️ و اما توجیه سوم : تقیه:
در پست های گذشته مفصل تر بررسی کردیم، و کلا این توجیه را رد کردیم، که نمی شود کسی امام باشد، و معرفت به او واجب باشد، و معرفت او، فقط و فقط از طریق رسول خدا و اهل بیت میسر باشد، و با این حال هیچ نص و دلیلی از رسول خدا و ائمه نداشته باشیم .آن هم، به دلیل تقیه، واقعا محال است و مخالف با شریعت .
جالب انجاست که وقتی انصار میخواهند تبلیغ کنند میگویند احمد با احادیث و نصوص روایی براهین قاطع خود را اثبات کرده است . اما وقتی صحبت از نص بر امامت یا نصوص مربوط به یمانی میشود میگویند تقیه است و مخفی و سر الهی است احمد!
این که نشد حرف! ادعا انقدر مضحکانه باور نکردنی است!
خوب هرکس بیاید یک بدعتی در دین بگذارد اما وقتی نص از او بخواهیم بگوید تقیه و سر بوده و نص نداریم ...!
اما در اینجا کافی است که دقت کنیم که:

ابوبصیر، از بهترین بهترین های اصحاب بوده است، از صاحبان اسرار بوده است، و اگر مهدیین امام بودند، و امامت آن ها هم جزء اسرار مگو بود، امام صادق سلام الله علیه، از میان همه اصحاب لا اقل به ابوصیر می فرمود، اما می بینیم که اینگونه نیست، بلکه اتفاقا امام باقر و امام صادق سلام الله علیهما نه اینکه به ابوبصیر نمی فرمایند مهدیین امام هستند، بلکه فرمودند که مهدیین، «مهدیین» هستند! و «قومی از شیعیان ما»


⚠️ اما توجیه انصار:
دقت کنیم که ابوبصیر به امام صادق سلام الله علیه می گوید: از پدرتان شنیدم که دوازده «مهدی» هستند،
اما متاسفانه انصار، حدیث را اینگونه نقل می کنند:

ابوبصیر به امام صادق می گوید: از پدرتان شنیدم که فرمودند: بعد از قائم، «دوازده امام» است...
به عنوان مثال، در ترجمه کتاب 40 حدیث، که سایت رسمی منتشر کرده است، همین ترجمه خائنانه نوشته شده‼️ یعنی با اینکه در متن عربی حدیثی که العقیلی نیز آورده است، «دوازه مهدی» دارد، (متن عربی به صورت صحیح است) ولی در ترجمه آن، انصار فارس زبان، «دوازده امام» ترجمه کرده اند و همچون همیشه خیانت خود را واضح نموده اند!
و آن هم برای اینکه این گونه توجیه کنند که:

امام صادق علیه السلام نمی خواستند امامت  را از مهدیین نفی کنند، بلکه چون ابوبصیر در نقل حدیث از امام باقر، اشتباه کرد، و به جای «دوازده مهدی» گفت: «دوازده امام»؛ امام صادق با این جمله شان می خواستند که اشتباه ابوبصیر را اصلاح کنند!
در حالی که می بینیم طبق حدیث، از کتاب مصدر و مورد استناد العقیلی، ابوبصیر حدیث را درست نقل کرده و هیچ اشتباهی نکرده است!! و این، انصار هستند که به دنبال احادیث تحریف و تصحیف شده و در نتیجه خیانت به اهلبیت علیهم السلام هستند [در کتاب مختصرالبصائر به این صورت نقل شده است...]

(اما به هر حال، می توان گفت: حتی این توجیه در صورتی قابل اعتنا بود، که امام صادق سلام الله علیه ادامه نمی دانند که «لکن هم قوم من شیعتنا » یعنی حتی اگر فرض کنیم که ابوبصیر علیه الرحمه این روایت را اشتباه نقل کرد، به جا بود که امام صادق سلام الله علیه - اگر مهدیین، امام می بودند - مثلا این گونه می فرمودند:

پدرم نفرمود: دوازده امام، ولی آن ها امام هستند؛ 

اما می بینیم که حضرت می فرمایند: پدرم فرمود دوازده مهدی و نفرمود دوازده امام، اما آن ها گروهی از شیعیان ما هستند...)

دقت کنیم: شیعه، به معنای واقعی کلمه، مقام بسیار بالایی دارد، اما قابل مقایسه با امام نیست، اصلا همه مقامش به این است که معرفت به امامش دارد، و تسلیم محض اوست.

نکته پایانی:

انصار می گویند: در حدیث نفی نشده، یعنی امام نگفتند: لیسوا بائمه یا لیسوا بامام . امّا نکته مهم این است که چرا دقیقا نفی شده، با دو نفی صریح.  

یک نفی در آن است که امام می فرماید: لم یقل اثنا عشر اماما . با توجه به اینکه ابوبصیر هم نمیگوید من شنیدم دوازده امام، بلکه او هم درست میگوید، و میگوید شنیدم دوازده مهدی و اصلا حرف از امامت نمیزند؛ امّا این خود امام صادق سلام الله علیه است که حرف از عدم امامت به میان می آورند، و این صریح در نفی است.

یعنی ای ابابصیر، حواست باشد گمان نکنی یکوقت و جایی نگویی انها هم دوازده امامند و اشتباه نکنی فکر کنی دوازده امامند، حضرت استدراک و متنبه میکنند ابابصیر را و تمام شیعیان را . این اولین نفی .

◀️نفی دوم در «لکن» است. یعنی حضرت با این کلمه می فرمایند: «لیسوا بامام و لکن ...» آن ها امام نیستند، ولی گروهی از شیعیان هستند.

لکن حرفی مرکب از لا نفی و ان است . ذاتا لکن نفی میکند ماقبلش را و استدراک میکند مابعد را ..لکن حرفی است که برای تدارک چیزی آورند. ( صاحب منتهی الارب آرد: حرف معناها الاستدراک و هو ان تثبت لما بعدها حکماً مخالفاً لحکم ما قبلها و لذلک لابد ان یتقدمها کلام متناقض لما بعدها نحو: ما هذا ساکن لکنه متحرک ، او ضد له نحو: ما هو ابیض لکنه اسود ).
معنای لکن استدراک است یعنی اثبات مابعد میکند و حکمی مخالف حکم ماقبل را ثابت میکند . لذا قبلش کلامی متناقض با بعدش یا ضد ان میباشد . مثلا این شیء ساکن نیست لکن متحرک است. یا این شیء سفید نیست لکن سیاه است.... خلاصتاً: معنای ذاتی لکن استدراک است و نفی ماقبل و اثبات ما بعد . حال انصار بگویند ما ادبیات و بلاغت و نحو و صرف و منطق و اصول و هیچ چیز را قبول نداریم . اصلا عقل و شعور را هم قبول ندارند . اینکه دیگر معنای کلمه است . معنای ذاتی لکن نفی ماقبل و اثبات مابعد است . دیگر قواعد عالم تشریع که هیچ عالم تکوین را هم این جماعت نفی میکنند ... انقدر جهل !! خوب ای پیروان احمداسماعیل، احمد هم به همین الفاظ و معانی و روایات استناد میکندبرای ادعاهایش!

به فدای غربتت یا صاحب الزمان...
در نتیجه . این استدراک و نفی با لکن از هر نفی دیگری اصرح و ابلغ است و استدلال ما تمام بوده و این حدیث شریف نص صریحی است در نفی امامت مهدیین ...

سید شیعه 
خلاصه

این پست مقداری طولانی شد، چرا که جا داشت و دارد... اما خلاصه مطلب این که :

1 ـ امام باقر و امام صادق سلام الله علیهما نفرمودند که مهدیین امام هستند.

و 2 ـ امام صادق سلام الله علیه فرمودند که : مهدیین گروهی از شیعیان ما هستند. 

و ما هم نباید از امام جلو بزنیم، بلکه باید تسلیم باشیم و قبول کنیم. اگر این را کلام امام می دانیم، که وظیفه ای غیر از پذیرش نداریم. 

بله اگر کلامی دیگر از امام به ما رسیده بود که صریحا فرموده بودند که : مهدیین، امام هستند؛ آن وقت است که تازه ما نیاز داریم که این دو روایت را با هم بررسی کنیم؛ (آن هم برای این که بفهمیم، امام چه فرمودند، مقصود امام را بیابیم و قبول کنیم، نه این که بررسی کنیم که آنچه مورد نظر ماست را به روایات تحمیل کنیم) ولی در اینجا که اصلا ما چنین روایتی نداریم، یعنی حتی یک روایت نداریم که به صراحت فرموده باشد: مهدیین امام هستند.

اللهم صل علی محمّد و آل محمّد و عجّل فرجهم.

ربّنا لا تزغ قلوبنا بعد اذ هدیتنا و هب لنا من لدنک رحمة انّک انت الوهّاب.

حدیث پنجم:

پرش به فهرست احادیث

این حدیث، را قبلا در این پست، بررسی کرده بودیم، و اینجا نیز گویا بهتر است که برای کامل بودن صفحه بیاوریم. 

بسم الله الرحمن الرحیم.

همانطور که می بینیم از دو عبارت در این حدیث شریف،‌ سوء استفاده کرده اند: 1ـ امام عدل 2ـ خلیفه امام زمان.

اما پاسخ:

الف ـ خوب میدانیم که «امام» و «ائمه» در لغت عرب به معنای رهبر،‌ جلودار،‌ پیشوا و ... است (والبته که معنای خاصّ آن، در فرهنگ ما شیعیان، وصی رسول خداست) و به رؤسا و رهبران (چه فکری وعقیدتی وچه حکومتی) و... «امام» ونیز «ائمه» می گویند،

از این رو به کسی که در نماز جماعت، جلو می ایستد و دیگران به او اقتدا، و در حرکات نماز به نوعی از او پیروی می کنند، نیز «امام» می گویند، ‌ما هم در فارسی به او،‌ امام جماعت میگوییم.

در این موارد معمولا از سیاق و معنای جمله، و با توجه به قبل و بعد عبارت، به راحتی می توان منظور گوینده را فهمید.

و میتوان گفت که هرگاه سخن در رابطه نمازجماعت و امام باشد،‌ منظور همان امام جماعت است، و نه لزوما وصی رسول خدا!

این حدیث هم همین گونه است: «لیصلین فیه اثنا عشر اماما عدلا: در آنجا دوازده امام عادل، نماز می خوانند»، که منظور از «امام عدل» در اینجا، امام جماعت است، و نه جانشین پیامبر!

این مسئله آن قدر بدیهی است که یقین دارم العقیلی،‌ و دیگر بزرگان انصار، چنین چیزی را می دانند، ‌اما خب چه کنند؟! حدیثی ندارند و قصد فریب با حدیث هم دارند و پس جز این نمی توانند که یا جعل حدیث کنند، یا تقطیع و یا تحریف معنا و متن حدیث!‌ خدا محبین امام زمان را از شرّ این گمراه کنندگان در امان نگاه دارد، و فریب خوردگان انصار را هدایت فرماید.

برای این که اطمینان انصار کامل شود که در احادیث نیز از عبارت «امام» و «امام عدل»‌ برای امام جماعت هم استفاده کرده اند، دو روایت در ادامه می آوریم که به امام جماعت مؤمن وشیعه، «امام عدل» گفته شده است.

ب ـ عبارت بعد «خلیفة القائم» است. دقت کنیم در مورد امام زمان، که حاکم هستند، «خلیفه» و «وزیر» ایشان، لزوما به معنای وصی و امام بعد از ایشان نیست، بهترین دلیل ح24 همین کتاب 40 حدیث العقیلی است!

طبق این حدیث امام صادق می فرمایند که: امام زمان شخصی از اهل بیت خودشان را به عنوان «خلیفه» در مکه می گذارند و خودشان به سمت مدینه می روند، ولی اهل مکه آن خلیفه را می کشند، امام زمان، شخص دیگری را به عنوان «خلیفه» قرار می دهند وادامه حدیث...

واضح است که این «خلیفه» که کشته می شود، دیگر امام بعد از امام زمان نیست، و بنابراین به معنای وصی نیست، بلکه به معنای کسی است که امام زمان سلام الله علیه ایشان را به حکومت و فرمان روایی مکه منصوب کردند .

پس یعنی در مورد امام عصر سلام الله علیه ، «خلیفۀ ایشان» یعنی کسی که به نیابت از امام زمان، و به انتخاب ایشان ‌ بر منطقه ای حکومت می کند و یا اینکه نائب و خلیفه ایشان بر انجام کاری است.
و پس همینگونه می توان، «خلیفه» در این حدیث را کسی دانست که به دستور، انتخاب و نصبِ امام و به نیابت و به جای ایشان، ‌در آن مسجد نماز می خواند.
به عنوان مثال دیگر:‌
رسول خدا نیز هنگامی که از مدینه بیرون می رفتند، ‌و امیرالمؤمنین هم همراهشان بود،‌ شخصی را به عنوان جانشین خودشان در مکه می گذاشتند، که شهر بدون رهبر نباشد.
مثلا ابن مکتوم، چندین بار خلیفه رسول خدا در مدینه بودند، ‌و به جای ایشان نماز میخواندند. اما از آنجا که هیچ نصّی بر وصایت ابن مکتوم نیست، این جانشینی او دلیلی بر وصی بودن او نیست.

دو مطلب دیگر هم از این حدیث مورد بحث، قابل برداشت است که کاملا با خیالات احمدالحسن تفاوت دارد:
یک اینکه می توان گفت:
این «خلیفه القائم» شخصی غیر از آن دوازده امام جماعت است،
گویا این «خلیفه» در مسجد حیره نماز می خواند، و آن دوازده نفر، در مسجد کوفه.
[بنابراین این برداشت که منظور از خلیفه، مهدی اول است و آن دوازده نفر هم مهدیین هستند اشتباه هست، چرا که در این صورت ، سیزده نفر می شوند و نه دوازده نفر] .
و دوم اینکه می توان گفت:
این دوازده امام جماعت، همزمان در مسجد، نمازجماعت اقامه می کنند، و بنابراین ممکن است که این دوازده نفر، فرزندان یکدیگر ، یعنی دوازده نسل پی در پی، نباشند.
.
خلاصه اینکه اگر انصار قائلند که این دوازده نفر، همان مهدیین هستند، که نظر ما را تأیید کردند که مهدیین (در صورت وجود)، شیعیانی هستند که عهده دار بعضی مناصب می شوند، و نه اینکه امام باشند.

.

اما دو روایتی که قرار بود بنویسم، البته اگر به باب های مربوط به نماز جماعت،‌ در هر کتاب حدیثی مراجعه کنیم، چنین احادیثی که در آن به امام جماعت، «امام» گفته شده است را به وضوح و فراوان می بینیم. 

حدیث اول: کافی ج‏4 ، ص176 
عَنْ عُمَرَ بْنِ یَزِیدَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام: 
مَا تَقُولُ فِی الِاعْتِکَافِ بِبَغْدَادَ فِی بَعْضِ مَسَاجِدِهَا؟ 
فَقَالَ: لَا اعْتِکَافَ إِلَّا فِی مَسْجِدِ جَمَاعَةٍ قَدْ صَلَّى فِیهِ «إِمَامٌ عَدْلٌ» بِصَلَاةِ جَمَاعَةٍ وَ لَا بَأْسَ أَنْ یُعْتَکَفَ فِی مَسْجِدِ الْکُوفَةِ وَ الْبَصْرَةِ وَ مَسْجِدِ الْمَدِینَةِ وَ مَسْجِدِ مَکَّةَ.

از امام صادق علیه السلام حکم اعتکاف در مساجد بغداد را می پرسند، و امام علیه السلام می فرمایند: اعتکاف [درست] نیست مگر در مسجد که امام عدلی در آن نماز جماعت بخواند....

حدیث دوم: کافی : ج‏3، ص380 
عَنْ سَمَاعَةَ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ رَجُلٍ کَانَ یُصَلِّی فَخَرَجَ الْإِمَامُ وَ قَدْ صَلَّى الرَّجُلُ رَکْعَةً مِنْ صَلَاةٍ فَرِیضَةٍ؟ فَقَالَ : إِنْ کَانَ «إِمَاماً عَدْلًا» فَلْیُصَلِّ أُخْرَى وَ یَنْصَرِفُ وَ یَجْعَلُهُمَا تَطَوُّعاً وَ لْیَدْخُلْ مَعَ الْإِمَامِ فِی صَلَاتِهِ کَمَا هُوَ 
وَ إِنْ لَمْ یَکُنْ «إِمَامٌ عَدْلٌ» فَلْیَبْنِ عَلَى صَلَاتِهِ کَمَا هُوَ ... فَإِنَّ التَّقِیَّةَ وَاسِعَةٌ وَ لَیْسَ شَیْ‏ءٌ مِنَ التَّقِیَّةِ إِلَّا وَ صَاحِبُهَا مَأْجُورٌ عَلَیْهَا إِنْ شَاءَ اللَّهُ..

این هم متن حدیثی که اشاره شد، (حدیث 24 کتاب چهل حدیث العقیلی) 
قال المفضّل: یا سیّدی فیقیم بمکة؟ 
قال: لا یا مفضّل بل «یستخلف» فیها رجلا من أهله، فاذا سار منها وثبوا علیه فیقتلونه، 
فیرجع إلیهم فیأتونه مطیعین مهطعین مقنعی روسهم یبکون و یتضرّعون و یقولون: یا مهدیّ آل محمّد التوبة التوبة 
فیعظهم و ینذرهم و یحذّرهم، 
ثمّ «یستخلف» علیهم منهم «خلیفة» و یسیر، فیثبون علیه بعده فیقتلونه‏... .

و این هم متن حدیث اصلی پست: تهذیب الأحکام ج‏3، ص: 254 

عن حبة العرنی قال: خرج أمیر المؤمنین سلام الله علیه إلى الحیرة فقال: ... و لیبنین بالحیرة مسجد له خمسمائة باب یصلی فیه خلیفة القائم عجل الله تعالى فرجه 
لأن مسجد الکوفة لیضیق عنهم 
و لیصلین فیه اثنا عشر إماما عدلا. 
قلت: یا أمیر المؤمنین و یسع مسجد الکوفة هذا الذی تصف الناس «یومئذ»؟ قال: تبنى له أربع مساجد...

حدیث ششم و هفتم:

پرش به فهرست احادیث 

سم الله الرحمن الرحیم.

طبق این دو حدیث، با فرض صحت، امام صادق سلام الله علیه، بر خلاف دو حدیث گذشته (3و4) فرموده اند: مهدیین بعد از قائم، یازده نفرند!

و جالب است که العقیلی از همین اختلاف استفاده کرده و برای توجیه و رفع این تضاد می گوید: منظور از «قائم» در این حدیث، مهدی اول است و او همان یمانی است.

از چندین نظر می توان به این برداشت العقیلی پاسخ داد، یک پاسخ را در کانال اثنی عشریه نوشته ایم، و یک جواب هم این جا عرض می کنیم: همه دوستان، چه شیعیان امیرالمؤمنین و چه حتی پیروان احمداسماعیل، اگر ایراد و اشکالی می بییند، باعث خوشحالی است که بیان کنند.

برای پاسخ کافی است به همین حدیث 6 مورد استنادشان دقت کنیم:

العقیلی گفته است که منظور از «قائم»، مهدی اول است، اما جالبه خود حدیث، به صراحت می فرماید که:

«بعد از رسول، هفت وصی هستند، و هفتمین آنان قائم است». 

بنابراین – صرفا – در پاسخ به انصار می توان گفت: طبق این حدیث، در زمان امام هفتم نیز مهدیینی، البته یازده نفر، بوده اند. و قاعدتا ربطی هم به مهدیینِ زمانِ ظهور ندارند!!

همان طور که روایتی آوردیم که طبق آن، محمّد حنفیه نیز از مهدیین شمرده شده بود. . .

العقیلی برای «سبعة اوصیا»، و برای اینکه اثبات کند، منظور از «قائم»، امام هفتم نیست؛ توجیهات و احادیث دیگری آورده است، (اما دقت کنیم که اولا: اصل اکثر این گونه احادیث، «معمولا» ساخته و یا پرداخته فرقۀ واقفیۀ هفت امامی٬ بوده است. آن ها هم می خواستند با حدیث، شیعیان را فریب دهند، پس گاهی حدیث جعل کرده اند، گاهی تحریف و گاهی هم تقطیع.... بدون شک) اما به هر حال بعید است که این توجیه در این حدیث قابل قبول باشد٬ چراکه در ادامه راوی پرسیده است: من السابع؟ هفتمین کیست؟ و امام صادق هم فرموده اند: سپس بعد از من، امام شما و قائم شما خواهد بود. .

بنابراین مهدیینِ این حدیث، طبق خود حدیث، ربطی به مهدیین زمان ظهور ندارد. بلکه مهدیینی بوده اند در زمان امام کاظم، (که گویا کسانی بودند که طبق حدیث 5، «یدعون الناس الی ولایتنا و معرفة حقّنا») و بنابراین می توان این حدیث را دلیلی دیگر بر این دانست که مهدیین زمان ظهور نیز در صورت وجود٬ شأنی مانند آن مهدیین داشتند، و صرفا گروهی از شیعیان هستند.

اللهم صلّ علی محمّد و آل محمّد و عجّل فرجهم و العن و اهلک اعدائهم.

اللهمّ عجّل لولیک الفرج، و اجعلنا من اعوانه و انصاره.
یا الله و یا رحمن و یا رحیم، یا مقلب القلوب ثبّت قلوبنا علی دینک 

اما در مورد حدیث هفتم

شیخ طوسی رضوان الله علیه گفته اند که در حدیثی طولانی امام صادق فرموده اند که: بعد از قائم، یازده مهدی وجود دارند،

خب ما نمی دانیم که قبل و بعد این جمله چه بوده و چیست، فقط می دانیم که حدیث مفصلی بوده و این تنها قسمتی از حدیث است، بنابراین نمی دانیم منظور از «قائم» در این حدیث، کیست؛

اما شاید بتوان آن را به همین حدیث 6 ارجاع داد؛ یعنی منظور از این یازده مهدی، نیز مهدیینی در زمان امام کاظم سلام الله علیه بوده است! (همه امامان سلام الله علهیم، قائم هستند، قائم بامرالله).

این توجیه دلیل دارد و دلیش هم، همین حدیث قبلی است، و اما توجیه العقیلی، دلیل حدیثی ندارد، بنابراین توجیه ما قابل قبول تر است تا توجیه آنها.

دقت کنیم، حتی اگر قبول نکنند و «سبعه اوصیا» را، دوازده امام توجیه کنند، خب پس چرا نشود که یازده مهدی را هم به دوازده مهدی توجیه کرد؟! و باز برداشت انصار اشتباه باشد

(در پرانتز: و این حدیث را می توان این گونه هم توجیه کرد و گفت:

از آنجا که :

1ـ به همه اهل بیت علیهم السلام می توان «قائم» گفت.

2ـ و همین طور به ایشان در چندین روایت «مهدی» هم گفته شده است
پس
منظور از قائم» در این روایت  امیرالمؤمنین سلام الله علیه هست، و منظور از یازده مهدی بعداز ایشان هم «یازده امام بعد از ایشون»

در مورد این جواب به این مطلب دقت کنیم که:)


به قول یکی از اساتید بزرگوارم، که خداوند حفظشان فرماید و به عمرشون برکت عنایت کند، و به آرزویش ـ که همانا فرج امام زمان، و شهادت در رکاب ایشان است ـ برساند که در جواب به یکی از سوالات من، در مورد یکی از احادیث به زیبایی فرمودند:

«موضوع خیلی ساده است. اگر از این _ گونه _ روایت شریف، موضوع برای بنده و شما و دیگران آشکار است که با قلب سلیم آن را می‌پذیریم و به لوازم آن معتقد می‌شویم ولی اگر فهم آن ظاهر نیست، آیا لازم است مطلبی از نزد خودمان ببافیم و بعد به آنچه بافته‌ایم معتقد شویم؟!»

متوجهم که این پاسخ، نیز بیشتر از این منظر است که چون انصار احمد، عزمی بر فهم مطلب ندارند، و فقط باید پاسخی به آنها داد تا فعلاً خاموش و ساکت شوند، تا به سراغ یک روایت متشابه دیگر بروند و به دنبال تاویلی باشند برای فتنه‌ای دیگر».

پس هرگاه انصار به این حدیث استناد کردند، لااقل با این پاسخ می توان آن ها را ساکت کرد، و به آن ها فهماند که برداشت آن ها از حدیث، حتی موافق ظاهر این حدیث نیست. و این حدیث به سود آن ها نیست، بلکه به ضرر آن هاست!

در نظر داشته باشیم این گفته که: «منظور از قائم، در این حدیث، یمانی است» نهایتش این است که: فقط یک برداشت و توجیهی از حدیث است، نه این که صریح حدیث باشد، و بنابراین بدیهی است که ما ملزم به پذیرش آن نیستیم،

بنابراین یک شیعه عاقل و تسلیم اهل بیت، وقتی این اختلاف را می بیند، حتی اگر فرض کند، حدیث صحیح است، و معنای حدیث را هم نداند، به سفارش خود معصومین سلام الله علیهم می گوید: «علم آن را به اهل بیت واگذار می کنیم، سخن ما همان سخن اهل بیت است...»، نه این که به دنبال این گونه متشابهات و تأویل آن ها باشد که هر طور شده است، عقیده خود را تحمیل بر حدیث کند.

 

حدیث هشتم و نهم

پرش به فهرست احادیث

 

بسم الله الرحمن الرحیم.

با سلامِ دوباره! با ما باشید با ادامۀ نقدِ کتابِ چهل حدیثِ نائب رسمی احمداسماعیل!

این پست، پاسخ به حدیث 8ام ونهم:

در مورد این دو حدیث نیز به چند مطلب دقت می کنیم: مطلب اول در رابطه با اصل آن، و دوم: در مورد معنای آن. 1- مطلب اول:

مهم ترین جواب و اصل جواب اینکه: این دو کلام، اصلا حدیث نیست؛ و تمام!

حال از چه کسانی است ؟

ح8، از کعب الاحبار -از روسای افراد وارد کننده اسرائیلیات دروغ ها وبافته های خودشان، در اسلام ومنابع عامه-!

و ح 9 نیز: هم از یک منبعِ غیر قابل استناد، کتاب قاضی نعمان؛ و هم از دشمن امیرالمؤمنین، عبدالله پسر عمرخطاب، قاتل حضرت زهرا.

جالب این جاست، به همین گونه احادیث، احادیث متواتر مهدیین می گویند! و ادعای پیروی از «ثقلین»شان گوش فلک را کر کرده است!

البته العقیلی (که اسم کتابش را چهل حدیث گذاشته، ولی این کلمات دشمنان اهل بیت را نیز به عنوان حدیث نوشته!) در آخر، برای توجیه این کارش، عذری بدتر از گناه آورده و گفته است: «کعب الاحبار - و ابن عمر- این کلام را از رسول خدا شنیده اند» اما:

الف-کعب خودش با همه دروغ گویی اش، لا اقل دیگر در این حدیث، به رسول خدا، تهمت نزده، و به ایشان نسبت نداده است، و اما العقیلی ابایی از این گونه تهمت ها ندارد.

ب-و جالب تر اینکه در حدیث 4 از ابوبصیر، ادعا کرده بود که احادیث مهدیین، راز بوده و فقط به افراد مورد اعتماد گفته شده و به ابوبصیر نفرمودند! حال جالب است که می گوید: به کعب الاحبار فرموده شده است!!! . .

مطلب دوم:
این از تفسیر کعب، و مورد علاقه العقیلی، اما حال می خواهیم کمی در خدمت آیات و روایاتِ امامان باشیم، متن احادیث را در انتها می آوریم:

طبق تفاسیر و روایات اهل بیت علیهم السلام، منظور از «کسانی که به آن ها وعده داده شده است»، در مرحله اول، و به عنوان مصداق اصلی و خاص این آیه: خود ائمه و دوازده امام سلام الله علیهم هستند،

و بنابراین می توان گفت که این تفسیر کعب و برداشت انصار از این تفسیر - اگر نگوییم کاملا مخالف با این روایات است- موافق با این روایات هم نیست؛یعنی طبق تفسیر اهل بیت، مفسران حقیقی قرآن ، سلام الله علیهم، منظور از آیه، ائمه هستند، و خداوند وعده داده است که به جای گذشتگان، آن ها را خلیفه گرداند، اما کعب بر خلاف این فرمایش امام، گفته است: به جای آن دوازده نفر، دوازده نفر مثل آن ها می آیند، و العقیلی، تفسیر کعب را هم این گونه تفسیر کرده است که به جای دوازده امام، دوازده مهدیین می آیند. . اللهم صل علی محمّد و آل محمّد و عجّل فرجهم و العن و اهلک اعدائهم

مطلب دیگری که میتوان گفت این که:

دقت کنیم، گویا منظور از «لیستخلفنهم فی الارض» در این آیه، لزوما و فقط به معنای امامت و خلافت و وصایتِ رسول الله صلی الله علیه و آله نیست، بلکه می تواند به معنای حضور و بودن و جانشینی گروهی به جای گروه قبل از خودشان، در زمین، (و به اصطلاح به ارث بردن زمین) نیز باشد.

مانند آیات دیگری از کلام الله مجید، مثلا دقت کنیم:

سورۀ هود،آیۀ57: «فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقَدْ أَبْلَغْتُکُمْ ما أُرْسِلْتُ بِهِ إِلَیْکُمْ وَ «یَسْتَخْلِفُ» رَبِّی قَوْماً غَیْرَکُم‏...».

سورۀ انعام،آیه133: «...إِنْ یَشَأْ یُذْهِبْکُمْ وَ «یَسْتَخْلِفْ» مِنْ بَعْدِکُمْ ما یَشاءُ کَما أَنْشَأَکُمْ مِنْ ذُرِّیَّةِ قَوْمٍ آخَرین‏».

سورۀ یونس، آیۀ4: «وَ لَقَدْ أَهْلَکْنَا الْقُرُونَ مِنْ قَبْلِکُمْ... ثُمَّ جَعَلْناکُمْ خَلائِفَ فِی الْأَرْضِ...».

سورۀ فاطر،آیۀ39: «هُوَ الَّذی جَعَلَکُمْ خَلائِفَ فِی الْأَرْضِ فَمَنْ کَفَرَ فَعَلَیْهِ کُفْرُهُ ...».
سورۀ اعراف، آیه69 : «...وَ اذْکُرُوا إِذْ جَعَلَکُمْ خُلَفاءَ مِنْ بَعْدِ قَوْمِ نُوح...‏» و آیات دیگر...

در این آیات دربیان این که خداوند جل جلاله، گروهی را «جایگزین و جانشین» قوم قبلی نموده است، از همین واژۀ «یستخلف» و مشتقات دیگر (خلائف: جمع خلیفه) استفاده شده است.

یعنی اینکه «یستخلفنّکم» در این آیه مورد نظر ما -همان طور که از ظاهر آیه پیداست- نیز لزوما به این معنا نیست که شما را خلیفه و وصی رسول خدا قرار خواهد داد.

دقت کنیم این برداشت برگرفته از روایات نیز هست،

یعنی علاوه بر آیاتی که به عنوان شاهد آوردیم، طبق روایتی، این وعدۀ خدا به «اصحاب امام زمان» هم شده است. (نزلت فی القائم و اصحابه) آن ها که در زمان ظهور امام زمان سلام الله علیه، در زیر سایه دولت کریمه ایشان، و به برکت ایشان، زندگی خواهند کرد، و مشمول «الذین آمنوا و عملوا الصالحات» هستند و... .

بنابراین با کنار هم قرار دادن این آیات و این تفاسیر از اهل بیت، یعنی ثقلین، به وضوح متوجه می شویم که «لیستخلفنکم» حتی لزوما به معنای امامت نیست،
البته فرقی بین این آیات هست،
یعنی هم اکنون ما نیز «خلائف فی الارض» هستیم، آن هم برای «لیبلونکم» (یعنی آزمایش و امتحان، که چه کسی – به توفیق خداوند - بر دین حقۀ خود «ثابت» می ماند و چه کسی فریب می خورد، چه کسی به وظایفش عمل می کند و....) اما این آیه مطلب دیگری نیز می فرماید:
خدا به کسانی که ایمان آوردند و عمل صالح انجام می دهند، وعده داده است که آن ها را جایگزین همه گروه ها قرار دهد، آن هم در حالی که دین مورد رضایت او، یعنی دین حقه شیعه دوازده امامی را مستقر کند و آنها بیمی نداشته باشند و فقط خدا پرستیده شود. و این همان وعده ظهور حضرت حجة‌بن الحسن سلام الله علیه است.
و مطلب دیگر این که

جالب است همین مطلب را - که «لیستخلفنّهم»‌ در «این آیه» لزوما به معنای خلافت رسول خدا نیست - بعضی علمای گذشته ما - رضوان و رحمت خداوند بر آنها باد – مانند شیخ مفید در کتاب الافصاح فی الامامه و علی بن یونس در کتاب الصراط المستقیم – و در بحث با پیروان سقیفه (که به این آیه برای خلیفه بودنِ غاصب اول خلافت، استدلال می کنند : فصل الکلام فی آیة لیستخلفنهم فی الأرض و رد من زعم أنها...) فرموده اند ..

بله حقیقتا دریغ از یک شاهد از ثقلین، دررابطه با امامت مهدیین! دریغ از حتی یک حدیث!
به همین خاطر است که العقیلی، نورٌ علی نورِ احادیث صریح وواضح امامان در رابطه با 12امام را [عملا] زیرپا می گذارد، (هر چند که در ظاهر ادعای پیروی دارد) و برای گمراه کردن و فریب دادن افرادی، به کلمات کعب و ابن عمر استناد می کند (و متاسفانه و جانسوزانه عده ای از آن فریب خوردگان، در صف دوستان و منتظران امام زمان بودند).

حدیث دهم

پرش به فهرست احادیث

(این حدیث را در وبلاگ زیر پست مفصل الائمه من ولده بررسی کردیم، خلاصه ای اینجا می آوریم که این صفحه ناقص نباشد.)

اللهم صل علی محمّد و آل محمّد و عجّل فرجهم

سلام. پاسخی ساده والبته دقیق به برداشت انصار از ح10

می دانیم که : مهدیین (در صورت وجود) طبق ثقلین، یقینا امام نخواهند بود،
چرا که حتی یک روایت دلالت کننده بر «24 امام» و اینکه مهدیین «وصی و امام» هستند، نداریم،

و در «تمام» روایات، در مورد «تعداد امامان» فرموده اند که امامان دوازده نفرند.
و بنابراین مدعی امامت، مفتری علی الله است.

در وبلاگ [زیر پستی به اسم الائمه من ولده] و نیز در کانال، این احادیث بررسی شده، اینجا هم خلاصه ای می آوریم، به امید اینکه برای بعضی از انصار مفید باشد، آنهایی که واقعا ندانسته، فریب تبلیغات گسترده انصار را خورده اند، (نه آنهایی که از ما بهتر می دانند که احمدالحسن باطل است، اما به هر دلیلی پیرو او مانده اند).

به هرحال: این دعا، از یونس بن عبد الرحمان از امام رضا صلوات الله علیه نقل شده است و امام رضا علیه آلاف التحیة و الثناء «کان یأمر بالدعاء لصاحب الامر» امر می فرمودند که برای صاحب امر این گونه دعا کنید: اللهم ادفع عن ولیک و خلیفتک...

در انتهای این دعا می فرماید:

أَللَّهُمَّ صَلِّ عَلى وُلاةِ عَهْدِهِ ، وَالْأَئِمَّةِ مِنْ بعده... .

اما حقیقتا این قسمت ربطی به مهدیین نداردT

چراکه فرموده است: «امامان بعد از او» (اینجا به نظر درست است که «ائمه» را به معنای امام و وصی رسول خدا می دانیم، چرا که عبارات بعد از این قسمت ، مربوط به امامان است) .

بله ، و از آنجا که یقینا «بعد از امام زمان»، «رجعت» صورت خواهد گرفت، پس «امامان بعد از او» نیز مربوط به رجعت است.

و یقینا انصار با این قسمت نمی توانند امامت مهدیین را برای شیعیان اثبات کنند.
در مورد رجعت در پست های گذشته صحبتی شد، ان شاءالله پست دیگری هم خواهیم گذاشت.
.

البته در یکی از چاپ های کتاب جمال الاسبوع نوشته سید بن طاووس رحمه الله، به جای «الائمه من بعده» ؛ «الائمه من ولده» است، که البته نشان می دهیم، یقینا «تصحیف» و اشتباه املایی است، العقیلی نیز به این مطلب در این کتاب هیچ اشاره ای نکرده، اما گاهی بعضی از انصار، به این استناد می کنند. .

دلیل ما بر تصحیف این است که:

1- خود سیّد ابن طاووس علیه الرحمه در توضیحی که بعد از دعا در مورد همین عبارت «الائمه من بعده داده اند، این گونه گفته اند:

قد تضمن هذا الدعاء قوله : اللهم صل على ولاة عهده و «الأئمة من بعده‌«... و این مطلب اثبات و تایید می کند که در دعا ، «الائمّة من بعده» بوده است؛ نه «الائمة من ولده»، و این نسخه چاپ شده، غلط است. .

در چاپ سنگی کتاب جمال الاسبوع نیز «الائمّه من ولده» نیست و به جای آن «الائمّه من بعده» است.

- از دیگر تایید کننده های این مطلب این که :

همچنین علامه مجلسی – رحمت و رضوان خدا بر او باد- نیز این روایت را در بحار الانوار از کتاب جمال الاسبوع روایت کرده است، و آن جا هم «الائمّة من بعده» می باشد. در بحار الانوار ج95 و اشاره به آن در بحار الانوار ج53 .

4- و مهم اینکه در مصدر اصلی این دعا (که کتاب مصباح المتهجد شیخ طوسی رحمه الله است)، هم به صورت «الائمّه من بعده» است و نه «الائمه من ولده».

بنابراین این دعا هم در واقع عبارت «الائمة من ولده» ندارد، بلکه «الائمة من بعده» است، و آن هم مربوط به رجعت ائمه هدی است. و مربوط به اولاد امام زمان علیه الصلاة و السلام نیست.
ربنا لا تزغ قلوبنا بعد اذ هدیتنا وهب لنا من لدنک رحمة انک انت الوهاب

حدیث یازدهم

پرش به فهرست احادیث

(این حدیث، صلوات ضراب اصفهانی است که در صفحه اصلی وبلاگ، زیر پست مفصل الائمه من ولده بررسی شده است، اینجا نیز به علاوه یک مطلب دیگر، می آوریم که این صفحه ناقص نباشد.)

صلوات ضراب اصفهانی

وقتی این مطلب را به انصار می گوییم که «آخه شما چطور اعتقاد به 24 امام دارید، در حالی که هیچ روایتی دلالت کننده بر «24» امام ندارید!؟»

جوابشان این است که

«1ـ روایات مهدیین فراوان است!

2ـ مخصوصا اینکه در چند روایت فرموده شده است: "الائمة من ولده" و بنابراین امامانی از فرزندان امام زمان وجود دارد»!

می گوییم:جواب اول با نقد این «چهل حدیث» داده شده، خب بخوانید؛ چرا دقت نمی کنید، تا ببینید هیچ کدام از این احادیثی که گمان میکنید در رابطه با امامت مهدیین است؛ در واقع هیچ ربطی به آن ندارد، هیچ ربطی! اگر نادرست می گوییم، خب بگویید، سوال بپرسید، و اگر نه، که بازگردید به دین حقه 12امامی!

و اما «الائمه من ولده» حداکثر به دو سه «حدیث» می توانید استناد کنید، این ها را هم بیایید تک تک با هم بررسی کنیم: 

این پست، مهم ترینش:‌ صلوات ضراب اصفهانی:

این صلوات، حکایتی نسبتا مفصل دارد و اینگونه تمام می شود:

اللهم صل علی ولیک و ولاة عهدک [عهده] والائمه من ولده.
خداوندا بر «ولیّ» خودت و ائمه از فرزندان او صلوات بفرست...
حول 3 محور جواب می دهیم، از کسانی که در این مورد شبهه ای دارند، خواهش می کنم تا آخر بخوانند و اگر اشکالی می بینند، بفرمایند.
مطلب اول:
خلاصه حکایت صلوات اینکه:
ضراب اصفهانی در سفری به حج، به اتفاق همراهانش، در مسافرخانه ای اقامت می کند، که پیرزنی هم ساکن آنجا بوده، ضراب متوجه حضور شخصی نورانی در خانه می شود و... ضراب داستانش را نقل می کند تا این جا که: .
پیرزن به من گفت: «او – همان شخص نورانی» مى‏ گوید:
هنگامى که بر پیامبرت صلوات مى‏ فرستى، چگونه مى‏ فرستى؟
گفتم: مى‏ گویم: اللهم صل علی محمد و آل محمد و بارک.... .

گفت: نه؛ در صلوات، «همۀ آن‏ها» را «نام ببر» و بر همۀ آن‏ها درود فرست. «لَا إِذَا صَلَّیْتَ فَصَلِّ عَلَیْهِمْ کُلِّهِمْ وَ «سَمِّهِمْ»»

فردا که آن زن از غرفه فوقانى پایین آمد، دفترى کوچک همراهش بود وگفت: او میگوید: هرگاه خواستى بر پیامبر و بر اوصیایش درود بفرستى، بر طبق این نسخه صلوات فرست.

بنابراین دقت کنیم که قرار است آن شخص، صلواتی را بگوید، که در آن، نام همه آل محمد باشد (شاید منظور اوصیا باشد). و بنابراین باید در این صلوات، نام همه آن ها برده شده باشد.

درسته؟! حال صلوات را نگاه کنیم.

نام پیامبر خدا و تک تک اوصیا، از امیرالمؤمنین تا امام آخرمان، حجة بن الحسن برده شده است، و هیچ نامی از هیچ شخص دیگری نیامده است.

یعنی اینکه طبق همین صلوات ضراب، آل محمد (اوصیا) دوازده نفرند، نه بیش تر!
مطلب دوم:

مهم این است که بدانیم: اصلا منظور از «ولیک» کیست؟!

آیا دلیلی دارید که مقصود از «ولیک»، دقیقا و فقط امام زمان، حجة بن الحسن سلام الله علیه است؟! خیر!
آیا منظور از این عبارت می تواند، امامان دیگر باشد؟ بله!
پس: از آنجا که دلیلی نداریم، منظور از «ولیک» دقیقا و فقط امام دوازدهم است، بلکه می تواند یازده امام دیگر هم باشد، بنابراین «الائمه من ولده» نیز لزوما دلیلی بر وجود امامانی ازاولادامام زمان نیست.

یعنی دعا صراحتی ندارد در این که مقصود از «ولیک»، امام دوازدهم، امام زمان ما است،

پس هیچ اشکالی ندارد و می تواند که منظور از این «ولیک»، رسول الله صلوات الله علیه و آله یا امیرالمؤمنین صلوات الله علیه و یا هر امام دیگری، مانند امام حسین سلام الله علیه [که در روایات زیادی نسبت به ایشان عبارت «الائمه من ولده» داریم] باشد.

با این دقت در صلوات، متوجه می شویم که «الائمه من ولده» در رابطه با فرزندان امام عصر نیست، بلکه در رابطه خود امامان است.

بررسی دو اشکالی که به این جواب می گیرند، را در ادامه می آوریم.

3 - مطلب سوم:
دقت کنیم: توجیهی که بعضی علمای گذشته ـ رحمت و رضوان خداوند بر همه گذشتگان از محبین امیرالمؤمنین، مخصوصا علما و دیگر حق داران باد- در این حدیث (و دو حدیث مشابه) دارند به این مضمون است:

خوب می دانیم که : کلمات «امام»، «ائمه»، (حتی خلیفه) و... این ها لزوما به معنای وصی رسول خدا، و امام منتخب خدا، نیست؛

بلکه مثلا به عنوان رهبر و جلودار و... است (و به وصی رسول خدا نیز چون رهبر و مقتدا و... ماست، «امام» می گوییم). (همان طور که در ح5 «لیصلین فیه اثناعشر اماما عدلا» دیدیم که در روایت، به امام جماعت، هم «امام» گفته شده بود و هم «ائمه») و می دانیم که معانی این کلمات را باید در ضمن جمله متوجه شد، (مانند همه کلمات دیگری که اینگونه اند، مثلا شیعه: همه کسانی که پیرو هر شخصی باشند، شیعه آن شخص اند، اما شیعه اسم خاصی است برای ما؛ یا مثلا انصار و... ؛ که معنا و مقصود گوینده را معمولا می توان از خود جمله، و یا جملات دیگر او فهمید)

در اینجا حتی اگر بگویند: منظور از «ولیک» فقط امام زمان است، باز هم میتوانیم بگوییم: الائمه من ولده، لزوما به معنای امام منتخب خدا و وصی رسول خدا نیست.
مثلا در قرآن کریم، هم به رسولان و امامان،‌ «ائمه» گفته شده است و هم به رهبران ضلالت، وجعلناهم ائمه یدعون الی النار. چرا که ائمه به معنای لیدر و رهبر است.

بنابراین ائمه در اینجا هم می تواند به معنای رهبر و نه لزوما امام باشد

مطلب چهارم

با مطلب اولی که گفته شد، ‌نیاز به این مطلب نیست،‌ و بنابراین این مطلب اضافی است! و از آنجا که نظر تمامی علمای بزرگ،‌ من جمله شیخ الطائفه،‌ شیخ طوسی رضوان الله علیه و دیگران ، مخصوصا سید بن طاووس رحمة الله علیهم مخالف این قسمت است! بنابراین شاید این مطلب چهارم اشتباه باشد و ما هم هیچ اصراری بر آن نداریم،‌و به عنوان یک توجیه،‌و در پرانتز مطرح می شود.

در پرانتز: این که «شـــایــد» (دقت کنیم: ‌عرض می شود :‌ شاید) این دعا، اصلا از امام نباشد،
چرا که خود ضراب گفته است: «گمان کردم» فوقع فی قلبی انّ الرجل الذی کنت اراه یدخل و یخرج، هو، هو: «به قلبم خطور کرد» که آن شخص نورانی، امام زمان باشد؛

و از طرفی آن پیرزنِ واسطه هم، گفته است: من تا حال امام عصر را ندیدم و... - در وبلاگ توضیح بیشتری داده شده -

یعنی :‌ احتمال صادر نشدن این دعا از معصوم هست؛ و حتی خود راوی این دعا، یقینی نسبت به صادر شدن این صلوات، از امام ندارد و یقینی نداشته است که آن شخص، امام زمان باشد.

بله، اگر مثلا مانند دعای بسیار زیبای «معرفت در زمان غیبت» [که طلیعۀ آن ، عبارت اللهم عرفنی نفسک.. است، و می رسد به: اللهم عرّفنی حجّتک فانک ان لم تعرّفنی حجّتک ضللت عن دینی...] که از نائب خاص حضرت روایت شده است؛ این صلوات ضراب هم از یکی از نواب صادر می شد،

ما یقین به صدور آن از امام داشتیم،

اما در اینجا ، این گونه نیست.

واسطه را نمی شناسیم، .و مهم تر اینکه: حتی خود واسطه هم نگفته است که آن شخص نورانی ،‌ امام زمان است،

و بلکه حتی گفته است که امام زمان را ندیده است!

و خود ضراب هم، یقینی به اینکه آن شخص امام زمان باشد، ‌ندارد.

بررسی اشکالاتی در رابطه با «ولیک»
حتی اگر فرض کنیم که این دعا مختص زمان ما باشد؛ (یعنی فرض کنیم که این صلوات را نمی شده است که در زمان های امام های گذشته خواند،‌که البته فرض بدون دلیلی است) باز هم دعا صراحتی ندارد در این که مقصود از «ولیک»، امام دوازدهم، امام زمان ما است، و گفتیم که هیچ اشکالی ندارد که منظور از این «ولیک» رسول الله صلوات الله علیه و آله ،‌امیرالمؤمنین یا سیدالشهدا باشد.

با این احتمال؛ این جمله «الائمّة من ولده» اشاره است به امامانی از امامان 12 گانه علیهم السلام و نه امامان از فرزندان امام زمان ارواحنا فداه. (اگر ائمه را به معنای امام و وصی رسول خدا بگیریم)

دقت می کنیم همان طور که ما می گوییم احتمالا این «ولیک» مثلا رسول الله است، آن ها هم حداکثر می توانند به صورت احتمال بگویند که «ولیک» امام زمان است نه اینکه آن ها دلیلی قطعی داشته باشند.

بنابراین وقتی احتمال خلاف آن چیزی که آن ها می گویند هم ، هست، واضح است که نمی توان به این صلوات، ادعای امامت برای اولاد امام زمان صلوات الله علیه نمود.

البته پیروان احمداسماعیل می گویند:‌ این احتمال بعید است چرا که در آن دعا می کنیم: «و مدّ فی اعمارهم» یعنی خدایا عمرهای آن ها را طولانی بگردان؛ در حالی که ائمه علیهم السلام از دنیا رفته اند.

جواب نقضی این که :‌ اگراین را اشکال بدانند،‌ همین اشکال به برداشت خودشان هم وارد است، یعنی از آنجا که امامان از اولاد امام زمان،‌ هنوز به دنیا نیامده بودند (هنگام رسیدن صلوات به دست ضراب) و نیامده اند، پس طبق نظر آن ها ، ‌نمی توان در مورد آن ها هم، این دعا را کرد،

یعنی مهدیینی که به دنیا نیامده اند، فرقی با کسی که از دنیا رفته است ندارند،
همان گونه که می شود برای مهدیین که هنوز به دنیا نیامده اند دعا کرد که خدایا «زد فی آجالهم» و خدایا آن ها را به آرزوهایشان برسان و...! پس باید قبول کنند که برای امامان هم می شود.
بعضی از انصار نیز شاید بگویند: «خب، بله در مورد امامان دیگر هست، در مورد امام زمان هم هست، پس امام زمان، نیز فرزندی که امام باشد، دارد»
دقت کنیم: وقتی در مورد یک جمع، ‌مطلبی گفته می شود، گاهی ‌کافی است برای اکثر و یا حتی بعضی از آن جمع، ‌آن مطلب صدق کند. مثلا در زیارت جامعه می خوانیم: «بابی انتم و امی و نفسی و اهلی و مالی» آیا این دعا را فقط کسانی که اهل و مال دارند،‌ می توانند بخوانند؟! خیر. و امثال این مثال،‌ فراوان است،‌ وقتی این زیارت جامعه را جمیع شیعیان می توانند بخوانند،‌ این گونه فرموده اند،‌ و از نظر عرف و ادب هم کاملا درست است.
یا مثلا شما به عده ای می گیید: «همه شما با خانواده و فرزندانتون خونه ما دعوتید» اگر کسی در این جمع فرزند نداشته باشد، باز هم این جمله از نظر عرف و حتی ادبیات اشتباه نیست، برای اینکه شما به یک جمعی این چنین گفتید، و اکثر این جمع [و حتی چند نفر از این جمع] فرزند دارند.

بنابراین وقتی ولیک در مورد امامان دیگر هم صدق می کند،‌ پس الائمه من ولده نیز اشاره به فرزندان آن ها دارد،‌ (وحتی اگر ،در مورد امام زمان هم باشد) لزومی ندارد که امام زمان، ‌فرزند داشته باشند
خلاصه:
طبق خود همین صلوات،‌ وجود امامانی از اولاد امام زمان،‌ اصلا مخالف و متناقض با اصل خود صلوات است،‌ چرا که طبق حکایت و قضیه صلوات ضراب،‌ قرار است،‌ صلواتی ارائه شود، ‌که «نام» همه اوصیا در آن باشد، ‌
و می بینیم که اسمی از هیچ شخص دیگری غیر از دوازده امام نیست.

(می دانیم که حتی اگر این تأکید بر نام بردن از اوصیا، در حکایت صلوات نشده بود، (‌که در صلوات نام اوصیا را ببر)‌؛ باز هم همین که در این صلوات مانند همه دعاهای دیگر،‌ هیچ اسمی از غیر از دوازده امام،‌ نشده است،‌  همین مطلب هم می تواند به عنوان قرینه و تأیید دیگری به برداشت ما باشد و برداشت انصار را رد کند و تأیید و تأکید می کند که امامانی غیر از دوازده امام نیست؛

اگر قرار است در انتهای دعا، در مورد مهدیین دعایی شود وصلواتی فرستاده شود، چرا دقیقا بعد از نام بردن از تک تک اوصیا، هیچ نامی و بلکه هیچ اشاره ای به آن ها نشده است؟!)

2ـ اما اینکه پس « صل علی ولیک و ولاة عهده و الائمه من ولده» ‌به چه معناست؟

می توان گفت:‌ دلیلی نیست که منظور از ولیک،‌ امام زمان است،‌ بلکه می تواند امامان دیگر باشد،‌ و بنابراین الائمه من ولده،‌ هم اشاره به خود امامان دارد.
و یا می توان گفت:‌ «الائمه» ‌لزوما به معنای امام و وصی رسول خدا نیست.

حدیث سیزدهم

پرش به فهرست احادیث

انصار فقط به دو حدیث می توانند استناد کنند، که ظاهر آن اشاره به وجود ائمه ای از اولاد امام زمان دارد، فقط دو حدیث؛ و جالب تر آنکه احادیثشان را متواتر می دانند!

بطلان استنادشان به صلوات ضراب را در پست پیش دیدیم.

حدیث دوم، نسخه ای از دعای فرج است که سید بن طاووس در کتاب اقبال الاعمال از کتاب ابن ابی قرة رحمة الله علیهما، نقل کرده اند، و شامل عبارت «وتجعله وذریته من الائمة الوارثین....» است.

به چند پاسخ – با استفاده از مطالب کانال اثناعشریه - در مورد این دعا دقت کنیم:

(این حدیث، در صفحه اصلی وبلاگ، زیر پست مفصل الائمه من ولده بررسی شده است، اینجا نیز به علاوه یک مطلب دیگر، می آوریم که این صفحه ناقص نباشد.)

اول اینکه:

این دعا، دقت کنیم: دقیقا همین دعا را شیخ کلینی در کتاب کافی: ج4، ص162 و شیخ طوسی در تهذیب الاحکام: ج3، ص103 و مصباح المتهجد : ج2، ص330، روایت کرده اند، البتّه به همان صورت «مشهور» و معروف به دعای فرج، و بدون این اضافه انتهایی. همان گونه که همیشه می خوانیم.

و گویا تمام کتب دیگر – مانند کتاب مزار کبیر، مرحوم ابن مشهدی: ص612؛ و کتاب مصباح و بلدالامین، مرحوم کفعمی، و مختصرالبصائر و... - هم به همین صورت مشهور نقل کرده اند،

حتی خود مرحوم سید ابن طاوس هم در کتاب دیگرشان به نام فلاح السائل نیز به همین صورت روایت کرده اند.

بنابراین کاملا منطقی است که نقل کتاب مرحوم ابن ابی قرة را به کتاب کافی و تهذیب و دیگران ترجیح ندهیم.

البته دلیل حدیثی هم داریم:

امام صادق سلام الله علیه در ضمن روایتی (کافی ج۱ ،ص۶۸) در رابطه با وظیفه ما در مورد دو حدیثی که با هم اختلاف دارند، به این مضمون فرمودند:
راوی می گوید: سپس گفتم: اگر هر دو (راوی)، عادل و پسندیده نزد اصحاب باشند و هیچ یک بر دیگرى ترجیح نداشته باشد، چه کنیم؟
فرمود: به آن روایتى توجه شود که از ما نقل شده و مدرک حکم آنها است،
به هر کدام از دو روایت که مورد اتفاق شیعه است عمل شود، و آن روایت شاذ و غیر معروف نزد اصحاب و شیعه ترک شود، «ویترک الشاذ الذی لیس بمشهور» .
[و نیز به همین دلیل ، اصلا استناد به روایت وصیت کتاب غیبت، مخالف این دستور امام است، طبق این فرمایش، باید حدیث وصیت، کنار گذاشته شود، ولی احمد اسماعیل آن را اصل دینش می داند!!]
.
تازه هیچ نسخه ای از کتاب ابن ابی قره رحمة الله علیه، اکنون در اختیار ما نیست؛ و از این دعا، فقط همین نقل سید جلیل القدر ابن طاووس رحمة الله علیه را داریم.
.
این پاسخ اول و پاسخ اصلی. با وجود این پاسخ، نیاز به مطالب دیگر نیست: اما می توان گفت:

مطلب دوم اینکه:

امام سلام الله علیه که این دعا را تعلیم دادند، نفرمودند که این دعا، مخصوص امام عصر ما سلام الله علیه است؛ خیر

و بنابراین گویا هیچ دلیلی نداریم که این دعا، مختص زمان غیبت و مختص حجة بن الحسن سلام الله علیهما باشد.

در نقل کتاب کافی: «اللهم کن لولیک فلان بن فلان...» دارد، و اسم هیچ امامی ذکر نشده است

و ما هم چون در زمان غیبت هستیم، به جای فلان بن فلان، «حجة بن الحسن» می گوییم،

و بعید نیست که در نقل سید بن طاووس هم، همین اتفاق افتاده باشد.

بنابراین گویا اصحاب ائمه گذشته سلام الله علیهم، نیز در زمان حیات امام زمانشان، می توانستند به جای فلان بن فلان، نام ایشان را ببرند؛

بنابراین چون این دعا برای عموم ائمه سلام الله علیهم بوده است، عبارت «وذریته» نیز برای ائمه ی قبل است و باز هم دلیلی بر وجود امامان از اولاد امام زمان نیست.

حدیث چهاردهم و پانزدهم

پرش به فهرست احادیث

این دو حدیث نیز در زمره احادیث الائمه من ولده است که باز هم در پست الائمه من ولده بررسی شده اما اینجا هم خلاصه ای به علاوه مطلبی دیگر! می آوریم. قصدم این هست که این صفحه نیز کامل باشد و احتمالا اگر دوستانی خواستند بخونند، لازم نباشد که در صفحه های دیگر بروند.

اللهم صلّ علی محمّد و آل محمّد وعجّل فرجهم.
العقیلی به دو حدیث دیگر (ح14 و15) نیز استناد کرده است که شامل عبارت «الائمه من ولده» است،
اما دقت کنیم،
این دو اصلا حدیث نیست!
یعنی اصلا به هیچ کدام از معصومین نسبت داده نشده است! (همان طور که –گویا- در حالت کلی من و شما هم می توانیم دعا کنیم، و با خدا راز و نیاز کنیم) این دو دعا را هم ، مرحوم علامه بزرگوار مجلسی که رحمت و رضوان خدای متعال بر ایشان، از علمای گذشته نقل کردند؛ و اصلا نگفته اند که امامان علیهم السلام این گونه فرموده اند. بنابراین بدیهی هست که به این دعا، نمی توان استدلال کرد.
این دعا حجّت بر ما نیست.
حجت خداوند بر ما، احادیث معصومین علیهم السلام است ( که تماما خبر داده اند که اوصیای رسول خدا 12 نقرند )....

تمام؛ به همین راحتی!

نیز دقت کنیم ، از کانال اثنی عشریه:
کتاب مجموع الدعوات تلعکبری کتابی است مفقود که نزد علامه مجلسی رحمه الله نیز موجود نبوده است .
علامه مجلسی این صلوات رو از کتابی قدیمی که در اختیارشون بوده، نقل کردند، صاحب کتاب به صورت دقیق مشخص نیست.
خود علامه در مقدمه ی بحار و چند مقام دیگر اشاره میکنند که یک کتاب قدیمی را در محلی بدست آورده اند و مولف آن مشخص نیست،
و تنها به صورت احتمال و ظن بیان میکنند که احتمال دارد این کتاب همان کتاب مجموع الدعوات تلعکبری باشد... و نام ان را عتیق غروی گذاشته اند.
اهر جا از این کتاب قدیمی نقل میکنند به این نام ذکر میکنند. تاریخ نسخه هم سال  ۵۷۶ بوده است .
به عنوان مثال :
بحارالأنوار:ج‏1، ص16 -

و الکتاب العتیق‏ الذی وجدناه فی الغری صلوات الله على مشرفه تألیف بعض قدماء المحدثین فی الدعوات و سمیناه بالکتاب الغروی.
ملاذ الأخیار فی فهم تهذیب الأخبار: ج‏2، ص: 395 -

و وجدت هذا الخبر فی أصل قدیم أظنه مجموع‏ الدعوات لمحمد بن هارون ابن موسى التلعکبری ... گمان و ظن دارم که شاید این کتاب مجموع الدعوات باشد...

بحار الأنوار: ج‏77، ص118:

و وجدت فی کتاب عتیق من مؤلّفات قدماء اصحابنا اظنّه مجموع الدعوات لمحمد بن هارون بن موسی التلعکبری...

لذا اینکه این کتاب قدیمی، کتاب مجموع الدعوات تلعکبری باشد را خود علامه مجلسی رحمه الله هم ادعا نکرده اند، و تنها به عنوان احتمال و ظن به آن نسبت میدهند. لذا تسامحا و طبق همین احتمال است که در بعض مواقع نیز نقل های این کتاب قدیمی مخطوط را به عنوان مجموع الدعوات ذکر کنند ... فلذا قول محدث نوری رحمه الله نیز با تکیه برهمین احتمال علامه مجلسی رحمه الله بوده است، و نه عنوان حتم و یا نقل مستقیم

و البته مهم همان است که با فرض صدق عنوان این کتاب عتیق، به مجموع الدعوات تلعکبری، اما باز این صلوات منسوب به ائمه علیهم السلام.

حدیث هجدهم

پرش به فهرست احادیث

این آخرین حدیث این کتاب ، شامل «الائمه من ولده» است که قبلا در پست مربوطه بررسی شده است و....

بسم الله الرحمن الرحیم.
اللهم صلّ علی محمّد و آل محمّد و عجّل فرجهم.
در مورد این حدیث به چند مطلب دقت می کنیم:
1- این حدیث از کتاب شرح الاخبار قاضی نعمان است، که این کتاب در حالت کلی غیر قابل استناد است،
چرا که «قاضی نعمان، پایه گذار فقه اسماعیلی و بزرگ ترین فقیه در همه ادوار اسماعیلیه است». احادیث کتاب های مخالف شیعه مانند کتاب قاضی، نهایتا «اخباره تصلح للتایید والتاکید»
یعنی اگر حدیثی در کتب مخالفین بود، و در کتب شیعه نیز، شبیه به آن بود، (بدون آن که از کتب مخالفین نقل کنند) به آن حدیث می توان فقط به عنوان تأیید و تأکید حدیث در کتب شیعه استناد کرد و هرگز نمی توان در مبحث امامت، به چنین احادیثی احتجاج نمود...
.
2- این کتاب قاضی همان طور که از اسمش بر می آید، شرح اخبار است، و مشکل بسیار مهم دیگرش این است که شرح آن به صورت شرح مزجی است،
یعنی «مشخص نیست کدام قسمت از متن؛ جزء حدیث است و کدام قسمت، جزء کلمات و شروح خود قاضی نعمان؛ او به صورت پیوسته میان حدیث و شرح خود ربط ایجاد کرده است.» مانند همان حدیث سوم، که در آن، جمله «یعنی من الائمه من ذریته»، جزء حدیث نیست، بلکه از توضیحات قاضی نعمان در ادامه حدیث است. (البته که گاهی و بعضی از انصار، آن را به عنوان حدیث می نویسند).
اینجا هم عبارت: «فقیل له: یا رسول اللّه کل هذا یجمعه اللّه له؟ قال: نعم» می تواند کلام پیامبر باشد، اما عبارت بعدی «و ما لم یکن منه فی حیاته و أیامه هو کائن‏ فی‏ أیام‏ الائمة من بعده من ذریته‏» از شروح خود قاضی نعمان است. (یا فقط کلمه ی من ذریته).

3- در مورد این جمله دقت کنیم:
اولا: متاسفانه انصار، همین جمله را نیز عامدانه، نادرست و غلط ترجمه می کنند!!
و دوما : این قسمت، مخالف همه احادیث دیگر در رابطه با امام عصر سلام الله علیه است.

طبق تمام احادیث، در زمان ظهور و دولت امام زمان، زمین – مشارق الارض و مغاربها - پر از عدل و داد خواهد شد و تمام خیرات عظیم دیگری که در روایات گفته شده در زمان خود امام زمان جاری خواهد شد، و شرّ و ظلمی روی زمین نخواهد ماند....
بنابراین این جمله ، به دلیل مخالفت و تضاد و تناقض با تمام روایات دیگر، یقینا از معصوم نیست و کاملا غیر قابل قبول هست، اما خب انصار به دنبال اینگونه جملات هستند. .
دلیل دیگر اینکه این جمله از معصوم نیست، اینکه دقت کنیم:
می دانیم که خلفای اسماعیلیه خود را مهدی میدانستند،
و قاضی و دیگر اسماعیلیان، اعتقاد داشتند، خلفای فاطمی ، قائم، امام، و مهدیین هستند!! و امامان فاطمی نیز درصدد حفظ حکومت و دوام سلطنت خود بودند،
پس به ناچار به دنبال راه حلی برای استمرار این عنوان و ادعای وجود امامت و استمرار امامت در ولد مهدی بودند.
و وقتی دیدند که در زمان حکومت قائم و امام آن ها، ظلم و جور، برطرف؛ و عدالت برقرار نشد، مجبور شدند که احادیث را این گونه توجیه کنند (و این توجیهات فقط در کتب همان هاست) که ایرادی ندارد، حالا در زمان این امام قائم نشد، در زمان خلفای او خواهد شد....
شما به دفعات این گونه جملات را در کتاب شرح الاخبار قاضی می بینید، مثلا این عبارت جالب است:
قاضی بعد از نقل حدیثی می گوید:

[أقول‏] سمعت الامام المعز لدین اللّه عزّ و جلّ یحدّث عما کان من أمر المهدی، و قول بعض شیوخ الأولیاء:
یا مولانا، أ أنت المهدی المنتظر الذی یجمع اللّه لک العباد و یملک الارض، و یکون لک الدین واحدا؟!

فقال له المهدی:
فضل اللّه تعالى کثیر واسع، و لنا منه قسم جزیل، و لمن یأتی من بعدنا فضله، و لو کان الفضل لواحد لما وصل إلینا منه شی‏ء.
ثم قال المعز: کان المهدی مفتاح قفل الفضل و الرحمة و البرکات و النعمة فیه فتح اللّه تعالى ذلک للعباد، و ذلک یتصل عنه من ذریته حتى یتمّ لهم وعد اللّه الذی وعدهم ایاه بفضله و قوته و حوله.
که مضمونش این است که از معزالدین لله ، یکی از خلفای فاطمی، می پرسند:
آیا شما همان مهدی منتظری هستید که خداوند به دست او دینش را بر تمام ادیان غلبه خواهد داد و ..... او در جواب به این مضمون می گوید: فضل خدا بر من زیاد است! اما همه این برکات در زمان من انجام نمی شود، بلکه در زمان فرزندان من انجام می شود.... مهدی مفتاح و کلید خیرات و برکات است و خداوند خیرات را در زمان ذریه او کامل خواهد کرد!!

بنابراین این حرف و این شرح از خود خلفای فاطمی است، (و در جهت توجیه این که اسم «مهدی» و «امام» را بر خود گذاشتند اما نتوانستند که زمین را آکنده از عدل و داد کنند) و قاضی نیز آن را در شرح حدیثی از پیامبر آورده است. در پست بعد در این باره صحبت بیشتری می کنیم.
مطلب دیگر:
انصار متاسفانه حتی همین جمله را نادرست ترجمه می کنند!! ترجمه می شود: «آنچه که در زمان او انجام نشود....» در حالی که ترجمه رسمی انصار این است: «و اما همه این ها در زمان زندگی او نخواهد بود بلکه...»

خلاصه:
1-این جمله از کتب شیعه نیست، هرگاه با اسماعیلیه بحث می کردند، به کتب آنها استناد کنند.
2- قاضی، در کتابش، بعد احادیث ، شرحی بر اساس مذهب اسماعیلیه داده است، و شاید این جمله از شروح خود او باشد؛ (و یا حداقل : عبارت : من ذریته) 3- این جمله با تمام احادیث در رابطه مهدویت تناقض دارد و به همین خاطر، بدون شک، باطل است. در تمامی احادیث در مورد زمان ظهور امام زمان، فرموده اند که زمین پر از عدل و داد خواهد شد، نه اینکه قسمتی از فتوحات بماند برای امامان دیگر.
اما خلفای فاطمی و امامان اسماعیلیه از آنجا که خود را امام و قائم و مهدی می دانستند، و خب نتوانستند زمین را پر از عدل و داد کنند، متوسل به اینگونه توجیهات باطل شده اند، نه اینکه این ها کلمات اهل بیت باشد.
بنابراین یقینا به چنین جملاتی نمی توان برای اثبات امامت استناد و احتجاج کرد

حدیث نوزدهم

پرش به فهرست احادیث

بسم الله الرحمن الرحیم
به این حدیث از کتاب شریف کامل الزیارات و قسمت «القائم و القوام من بعده» استناد می کنند:

ابی بکر حضرمی می گوید محضر مبارک امام صادق یا امام باقر سلام الله علیهما عرض کردم: بعد از حرم خداوند عزّ و جل و حرم رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم چه مکانى از زمین از امکنه دیگر برتر و اشرف مى‏باشد؟

حضرتشان فرمودند: زمین کوفه و ادامه دادند که:

الْکُوفَةُ، یَا أَبَا بَکْرٍ هِیَ الزَّکِیَّةُ الطَّاهِرَةُ فِیهَا قُبُورُ النَّبِیِّینَ الْمُرْسَلِینَ وَ قُبُورُ غَیْرِ الْمُرْسَلِینَ وَ الْأَوْصِیَاءِ الصَّادِقِینَ

وَ فِیهَا مَسْجِدُ سُهَیْلٍ الَّذِی لَمْ یَبْعَثِ اللَّهُ نَبِیّاً إِلَّا وَ قَدْ صَلَّى فِیهِ،

وَ مِنْهَا یَظْهَرُ عَدْلُ اللَّهِ وَ فِیهَا یَکُونُ قَائِمُهُ‏ وَ الْقُوَّامُ‏ مِنْ بَعْدِهِ وَ هِیَ مَنَازِلُ النَّبِیِّینَ وَ الْأَوْصِیَاءِ وَ الصَّالِحِینَ.

کوفه ، ای ابی بکر این زمین پاک و پاکیزه بوده و در آن قبور انبیای مرسل و غیر مرسل و اوصیای انبیاء هست و در آن مسجد سهیل قرار دارد، که حق تعالى هیچ پیغمبرى را مبعوث نفرموده مگر آنکه وى در آن نماز خوانده است ؛ و نیز از آن عدل الهى ظاهر و آشکار مى‏ گردد؛  و در آن قائم حق تعالی و قوام بعد از او خواهند بود و در آن زمین منازل انبیاء و اوصیای صالح می باشد.

خب اتباع احمد اسماعیل می گویند: منظور از «قائم من بعده» مهدیین هستند.
چند مطلب درباره این حدیث قابل توجه است:

1- مطلب مهم و البته واضح اول اینکه:
حدیث نفرموده است «قوام من ولده: قوام از فرزندان او»؛

بلکه فرموده: «قوام من بعده»: قائم های بعد از ایشان ؛
و خب از آن جا که «بعد از وفات» امام عصر سلام الله علیه و ارواحنا فداه، یقینا رجعت ائمه صورت خواهد گرفت،
پس منظور از این «قوام من بعده» می تواند، امامان علیهم السلام باشد، و هیچ ربطی به «مهدیین» ندارد. این یک.
و اما با این حال در این پست هم میگوییم که:
اگر منظور، رجعت نباشد، [یعنی اگر منظور از «بعد»؛ «بعد وفات» نباشد]
باز هم، این عبارت «قوام من بعده» به تنهایی، نه دلالتی بر امام بودن آن افراد دارد، و نه حتی دلیلی بر «مهدیین» بودن آن ها.
منظور از «قوام» طبق روایات، می تواند گروهی از شیعیان باشد (و نه فقط دوازده نفر مهدیین)
به عبارت دیگر:
یعنی حتی اگر فرض [محال] کنیم که منظور از این «قوام من بعده» مهدیین هستند،
باز هم این عبارت، هیچ دلیلی بر امام بودن آن ها ندارد؛
چرا که این عبارت «قوام»، در حق گروهایی از شیعیان هم در روایات آمده است؛ و شیعیان هم با عباراتِ «قوام الارض»، «قوام لله» و.... توصیف شده اند،
و واضح است که این ها دلیلی بر امام بودن آن شیعیان نیست.

بنابراین این عبارت، نه دلیلی بر «امامت» مهدیین است؛ و بلکه حتی دلیلی بر «وجود» مهدیین هم نیست.

حال ابتدا به آیاتی ازقرآن و کلمات اهل بیت سلام الله علیهم دقت کنیم:

البته حدیث 21 هم در همین رابطه است و آن جا هم این آیات را نوشتیم:

سورۀ نساء آیه135: «یاایها الذین آمنوا کونوا قوامّین بالقسط»؛

سورۀ مائده:آیۀ 8 «یا ایها الذین آمنوا کونوا قوامین لله»؛


که خطاب به کسانی که ایمان آورده اند، می فرماید: «قوامین لله» و «قوامین بالقسط» باشید

و نیز این حدیث شریف در کافی ج8،ص294؛ که امام باقرسلام الله علیه در ضمن آن به عبدالملک بن اعین می فرماید:

هنگامی که امر ما فرا برسد، به هر کدام از شما نیروی40مرد داده می شود.... «وکنتم قوام الارض و خزانها» و شما «قوام زمین و خزانه داران آن» می شوید.

عَنْ عَبْدِ الْمَلِکِ بْنِ أَعْیَنَ قَالَ:

قُمْتُ مِنْ عِنْدِ أَبِی جَعْفَرٍ سلام الله علیه فَاعْتَمَدْتُ عَلَى یَدِی، فَبَکَیْتُ، فَقَالَ سلام الله علیه: مَا لَکَ؟

فَقُلْتُ: کُنْتُ أَرْجُو أَنْ أُدْرِکَ هَذَا الْأَمْرَ وَ بِیَ قُوَّةٌ.

فَقَالَ: أَمَا تَرْضَوْنَ أَنَّ عَدُوَّکُمْ یَقْتُلُ بَعْضُهُمْ بَعْضاً وَ أَنْتُمْ آمِنُونَ فِی بُیُوتِکُمْ، إِنَّهُ لَوْ قَدْ کَانَ ذَلِکَ أُعْطِیَ الرَّجُلُ مِنْکُمْ قُوَّةَ أَرْبَعِینَ رَجُلًا وَ جُعِلَتْ قُلُوبُکُمْ کَزُبَرِ الْحَدِیدِ، لَوْ قُذِفَ بِهَا الْجِبَالَ لَقَلَعَتْهَا، وَ کُنْتُمْ قُوَّامَ الْأَرْضِ وَ خُزَّانَهَا.


بنابراین منظور از «قوام»، می تواند شیعیان و انصار امام عصر سلام الله علیه باشد – و نه لزوما فرزندان ایشان - که کارهایی مانند امور حکومت و برپایی عدل را در دوران آن حضرت بر عهده دارند.

به این روایات هم دقت کنید:

حدیث دوم: از همین کتاب شریف کامل الزیارات، ابن قولویه رحمة الله علیه:
حدیثی زیبا و شعف انگیز و نسبتا مفصلی است که می توانید در کانال اثنی عشریه بخوانید، در قسمتی از آن رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرمایند:
وَ تَأْتِیهِ «قَوْمٌ مِنْ مُحِبِّینَا» .... وَ هُمْ قِوَامُ الْأَرْضِ بِهِمْ یَنْزِلُ الْغَیْثُ.ِ

در مورد عده ای از محبین امام حسین سلام الله علیه، که وصفشان در روایت است، می فرماید که آن ها «قوام الارض هستند».


حدیث سوم: و این حدیث در کتاب من لا یحضره الفقیه:
وَ أَحْسِنُوا إِلَى النِّسَاءِ وَ مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُکُمْ وَ اصْدُقُوا الْحَدِیثَ وَ أَدُّوا الْأَمَانَةَ
وَ کُونُوا قَوَّامِینَ بِالْحَقِّ وَ لَا تَغُرَّنَّکُمُ الْحَیاةُ الدُّنْیا وَ لا یَغُرَّنَّکُمْ بِاللَّهِ الْغَرُورُ .

که اهلبیت سلام الله علیهم شیعیانشان را ( قوامین بالحق ) امر کرده اند و وصف کرده اند.

حدیث چهارم: حدیث فوق العاده دیگری در کتاب کشف الغمه : ج2، ص122: که در ضمن آن امام باقر می فرمایند:

إِنَّ أَهْلَ التَّقْوَى أَیْسَرُ أَهْلِ الدُّنْیَا مَئُونَةً وَ أَکْثَرُهُمْ لَکَ مَعُونَةً، إِنْ نَسِیتَ ذَکَّرُوکَ وَ إِنْ ذَکَرْتَ أَعَانُوکَ، قَوَّالِینَ بِحَقِّ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ، قَوَّامِینَ بِأَمْرِ اللَّهِ، قَطَعُوا مَحَبَّتَهُمْ لِمَحَبَّةِ رَبِّهِمْ، وَ نَظَرُوا إِلَى اللَّهِ وَ إِلَى مَحَبَّتِهِ بِقُلُوبِهِمْ،.....

اهل تقوا را با صفت عظیم «قوام به امر خدا» وصف کرده اند.

همجنین در همین دعای امام رضا سلام الله علیه « اللهم ادفع عن ولیک» در قسمتی می خوانیم:

وَ اجْعَلْنَا فِی حِزْبِهِ الْقَوَّامِینَ بِأَمْرِه‏.


خب با این پست، الحمد لله، نقد و بررسی تمامی احادیثی که شیخ العقیلی و به تبع او، پیروان احمداسماعیل، از آن ها ، برداشت امامت می کنند، (در کتاب چهل حدیث) تمام شد.
تا چه قبول افتد و چه در نظر آید.
با این پست ها اثبات کردیم که:
حتی یک حدیث هم بر امامت مهدیین ندارند، آن هم به روش مورد قبول خود انصار،
حال هر چند که بعید است ، سودی به حال انصار داشته باشد، [چرا که.....] اما ان شاء الله برای کسانی که به شک افتاده اند و در حال تحقیق هستند، مفید باشد.
و قوت قلب و یقینی باشد برای شیعیان.

ربنا لا تزغ قلوبنا بعد اذ هدیتنا وهب لنا من لدنک رحمة انک انت الوهاب.
اللهم صل علی محمد و آل محمّد و عجّل فرجهم و العن و اهلک اعدائهم.
خدایا ما را لحظه ای از اهل بیت جدا مفرما، و عاقبت امر ما را خیر بگردان. خدایا محبت و ارادت ما را به مولایمان زیاد گردان. خدایا یقین ما را به امامان افزون کن. .

خدایا فرج امام عصر ما را برسان، که درد ما جز به ظهور او مداوا نشود. و با ظهور ایشان، دین مورد رضایتت را بر همه ادیان پیروز گردان.... همه خیرات در زمان اوست و بس.

ً اللَّهُمَّ طَهِّرْ مِنْهُمْ بِلَادَکَ وَ اشْفِ مِنْهُمْ عِبَادَکَ وَ أَعِزَّ بِهِ الْمُؤْمِنِینَ وَ أَحْیِ بِهِ سُنَنَ الْمُرْسَلِینَ وَ دَارِسَ حُکْمِ النَّبِیِّینَ وَ جَدِّدْ بِهِ مَا امْتَحَى مِنْ دِینِکَ وَ بُدِّلَ مِنْ حُکْمِکَ حَتَّى تُعِیدَ دِینَکَ‏ بِهِ وَ عَلَى یَدَیْهِ جَدِیداً غَضّاً مَحْضاً صَحِیحاً لَا عِوَجَ فِیهِ وَ لَا بِدْعَةَ مَعَه‏....

اللهم صل علی محمّد و آل محمّد و عجّل فرجهم و العن و اهلک اعدائهم.

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی