وصیت مقدس

اثبات انحصار 12 امام، در رد احمد[الحسن] مدعی یمانی/ ردّ دلایلی که برای امامت مهدیین می نویسند(به خیالشان 74 حدیث)

وصیت مقدس

اثبات انحصار 12 امام، در رد احمد[الحسن] مدعی یمانی/ ردّ دلایلی که برای امامت مهدیین می نویسند(به خیالشان 74 حدیث)

وصیت مقدس

بسم الله الرحمن الرحیم. السلام علیک یا صاحب الزمان، ادرکنا ارشدنا.
سلام علیکم و رحمة الله
متاسفانه [همان طور که روایات هم فرموده اند] به دلیل طولانی شدن دوران غیبت ، اکثر قائلین به امامت امام دوازدهم، منکر او می شوند [پناه بر خدا با تمام وجود] هر فرقه ای با عقیده ای...من جمله عده ای که عجله کرده و امامی برای خود انتخاب می کنند، مانند افرادی که پیروان شخصی شده اند به نام احمد اسماعیل و او را امام سید احمد الحسن یمانی می نامند!.... تصمیم گرفتم مطالبی را که در طی مطالعه و همچنین بحث با آنها و از سایت ها و صفحه های مختلف بدست آوردم را اینجا بنویسم، که شاید اگر کسی خواست تحقیقی بکند، به این مطالب هم به راحتی دسترسی داشته باشد، همینجا از تمامی افرادی که این مطالب را از آن ها یاد گرفتم صمیمانه سپاسگزاری می کنم،..... قصدم این است در این جا ان شاء الله تمامی روایاتی که در اثبات امامت مهدیین می نویسند را نقد و بررسی می کنیم و می بینیم که دست انصاراحمدالحسن با تمام ادعاهای سر به فلک کشیده شان، از روایات خالی است، ان شاء الله ...
اللهم عجّل لولیّک الفرج واجعلنا من عبیده و انصاره ـ
دی ماه 1393

دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات

گمان 13 امام (2)

جمعه, ۲۷ شهریور ۱۳۹۴، ۰۹:۲۷ ب.ظ

شبهات انحصار 12 امام

[ویرایش اول] در پست قبلی در رابطه با گمان 13 امام، به این شبهه که پیروان احمد اسماعیل [و دیگر مخالفان شیعه 12 امامی] مطرح کرده و می کنند [و احادیثی دال بر 13 امام می آورند]  به لطف خدا، به صورت کلی پاسخ مناسب داده شد، که خب خواندن آن، قبل از این پست مفید و پیش نیاز است. اما سه حدیث دیگر نیز هست که فراوان مورد استفاده انصار قرار می گیرد، در این پست ان شاء‌الله  آن ها را بررسی می کنیم

حدیث اولحدیثی که در ضمن آن، در مورد امام مهدی، رسول خدا صلوات الله علیه و آله می فرمایند : «الخامس من ولد السابع من ولدی»

حدیث دوم : حدیث اصبغ بن نباته در کافی شریف ، که در آن مولا امیر المؤمنین صلوات الله علیه به اصبغ بن نباته رحمة الله علیه می فرمایند: «مولود یکون من ظهر الحادی عشر من ولدی...»

حدیث سوم: حدیث در کتاب سلیم که رسول خدا صلوات الله علیه و آله می فرمایند: «و اختار بعدنا اثنی عشر»

با وجود احادیث فراوان دوازده امام، و همچنین احادیث صریح در انحصار امامت، و هشدارهای جدّیِ خروج از دین، در صورت عدم اعتقاد به این مطلب؛ جایی برای توجّه به شبهات نمی ماند اما، خب حتی به همین ها هم جواب های منصفانه و منطقی داده اند که این جا می آوریم:

[این پست نسبتا طولانی است، و پیشاپیش معذرت خواهی می کنم، و البته امید دارم که به عنایت حضرت بقیة الله سلام الله علیه، برای شیعیانی که شاید برایشان ایجاد شبهه شده است، (و حتی برای انصار احمد اسماعیل) مفید باشد؛ و نیز خیلی خوب می شود که بزرگواران مرا از نظرات انتقادی و اصلاحی خود محروم نفرمایند.]

برای راحتی بیشتر ، این مبحث رو  به صورت جزوه پی دی اف می توانید از این جا دانلود کنید: (بررسی حدیث چهلم، از کتاب چهل حدیث العقیلی).

در جواب به سوء استفاده انصار از این سه حدیث ، به علاوه پست پیشین، می توان گفت:

ابتدا به عنوان مقدّمه  عرض می شود که :‌

انصار این سه حدیث را طوری تفسیر و به گونه ای برداشت می کنند که به مقصود خود که همان اثبات وجود سیزده امام است،‌ برسند ؛

و واقعیتی که خودشان هم قبول دارند این است که این روایات، [و می توان گفت که: هیچ روایت دیگری،] نص صریحی به امامانی بیش از دوازده نفر ندارد! [غیر از روایات الائمه من ولده که در این پست بررسی شد] به طوری که آن ها مجبورند که برای برای فرار از این مشکل بزرگشان و دعوت مردم به خودشان، روایاتی را طبق سلیقه و دینشان تفسیر و معنا کنند [نه این که به دنبال رسیدن به مقصود معصوم از آن فرمایش باشند] و جالب اینجاست که برای فریب دادن افراد، می گویند: مهدیین «سرّ و راز» بوده است! و  این تفاسیر عجیب و دور از منطق روایات را «رمزگشایی» می نامند...! و جالب تر این که به دروغ می گویند روایات مهدیین متواتر است!

البته در بعضی احادیث، واقعا تفاسیری که می کنند، بسیار ناشیانه است، و مخالف خود حدیث، اما بله در این دو سه حدیث، از ظاهر حدیث شاید بتوانند چنین برداشتی بکنند. اما باید حدیث را فهمید، باید در حدیث تفکر داشت،‌و مقصودی را که امام و یا رسول از فرمودن این حدیث داشتند، قبول کرد نه اینکه آنچه که دوست داریم را به پای این فرمایش بگذاریم، روایت است که «حدیث تدریه خیر من عشر روایة ترویه»....

یعنی حتی در « بحث با آن ها » به آن ها نمی گوییم که تفسیر شما امکان ندارد، بلکه بله چنین تفسیری اگر فقط به ظاهر حدیث نگاه کنید (و ادامه حدیث را هم نگاه نکنید) امکانش هست، یعنی این که: این حدیث و فرمایش امام ،‌ به گونه ای است که می توان آن گونه هم برداشت کرد، اما اثبات می کنیم که یقینا چنین برداشتی اشتباه می باشد، و از آن طرف، شما هم نمی توانید اثبات کنید که برداشت ما مخالف حدیث و اشتباه است.... مانند این که مثلا به آیات عظیم و شریفه قرآن ، کلام الله مجید، ظاهری نگاه کرد و برداشت مخالف خود قرآن داشت: «ید الله فوق ایدیهم» و امثال این آیات «متشابه»، از ظاهر این آیه، [همان طور که عده ای برداشت کرده اند!] می توان برداشت کرد که نستجیر بالله ، خداوند متعال جسم است نستجیربالله... که خب بطلان و کفرآمیز بودن آن [هرچند که شاید موافق ظاهر آیه باشد] کاملا برای ما بدیهی  و روشن است، چرا که مخالف اصول دین ماست، [در حالی که به نظر می رسد، متشابه بودن این آیات، قابل مقایسه با این روایات نباشد، یعنی اگر با این روایات صادقانه برخورد کنیم، می شود حتی گفت : متشابه هم نیستند و حتی ظاهر آن ها نیز مخالف اصول دین نیست....]

بله باید این آیات متشابه [و این روایات (حداکثر) متشابه] را به محکمات برگرداند، و از آن ها نتیجه گرفت، [البته در مورد آیات باید به تفاسیر اهل بیت علیهم السلام توجه کرد] باید به احادیث دیگر که جای شبهه ندارند و جای چند گونه برداشت ندارند، نگاه کرد؛ و برداشت درست از این احادیث را با استفاده از آن احادیث، فهمید].  

حدیث اول: 

روایت الخامس من ولد السابع من ولدی:

در این جا  پیروان احمد اسماعیل [به قول خودشان امام سید احمد الحسن یمانی موعود!! خودخوانده] می گویند که :

پیامبر خدا می فرمایند: السابع من ولدی، هفتمین نفر از فرزندان من، و این یعنی امام هشتم، [امام حسن، فرزند اول است و ... امام رضا فرزند هفتم رسول خدا؛] و بنابراین پنجمین نفر، از فرزندانِ فرزند هفتم، می شود امام سیزدهم! [امام جواد فرزند اول امام هشتم علیهما السلام، ... امام سیزدهم هم فرزند پنجم امام رضا] و او هم احمد است.

مطلبی که نقل شد،‌ تفسیر آن ها از این حدیث هست، و با این تفسیر می خواهند اثبات کنند که ما امام سیزدهم هم داریم! اما واقعیت این است که این تفسیر اشتباه است، و این را اثبات می کنیم، ان شاء الله.

برای ردّ  این تفسیر، این گونه جواب داده اند:

1 ـ اگر به احادیث شبیه به این حدیث مراجعه و دقت کنیم، احادیثی که دقیقا از همین تعبیر استفاده کرده اند؛ در همان حدیث [در ادامه یا ابتدا] کاملا مشخص کرده اند که منظور از «الخامس من ولد السابع من ولد علی علیهم السلام» امام زمان است، امام دوازدهم، و لا غیر.

و کاملا واضح است که نباید حدیث را مخالف خود حدیث تفسیر کرد! [در کل همان طور که در پست های دیگر هم دیدیم، با مراجعه به احادیثی که نقل می کنند، و کمی تحقیق به راحتی می توان متوجه اشتباه و یا بلکه فریب این گروه و فرقه شد و در دین حق و ناجیه اثنی عشری محکم و استوارتر]:

یعنی این که ما شیعیان می گوییم که: منظور پیامبر خدا صلوات الله علیه و آله و اهل بیت علیهم السلام دقیقا و یقینا امام دوازدهم بوده است و این را به طوری اثبات می کنیم که آن ها نتوانند رد کنند، چرا که آن ها هم قبول دارند که باید حدیث را با حدیث دیگری تفسیر کرد، خب وقتی در حدیث دیگری این مطلب به وسیله خود اهل بیت علیهم السلام تفسیر شده است و به صراحت بیان شده که منظور از این تعابیر در روایات، اشاره به امام دوازدهم است، نه امام سیزدهم، دیگر نباید تفسیر مخالف اهل بیت داشت.

[تذکر: در اینجا همان برداشتی را که از این فرمایش رسول خدا: «الخامس من ولد السابع من ولدی» بدست می آید از این فرمایش رسول خدا به امیرالمؤمنین صلوات الله علیهما و آلهما بدست می آید: الخامس من ولد السابع من ولدک]

مثلا: این حدیث در کفایة الأثر فی النص على الأئمة الإثنی عشر، ص: 158 : [حدیث را می توانم خلاصه اش و قسمتی که مورد نظر است را بنویسم، اما زیبایی حدیث و این که کمی بیشتر با فضائل امامانمان صلوات الله علیهم آشنا بشویم و امام را بشناسیم ؛ باعث شد که کلّ آن را اینجا آوردم.]

امِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام فرمودند که از رسول اللَّه صلوات الله علیه و آله شنیدم که فرمود: خداوند تَبَارَکَ وَ تَعَالَى می فرماید:

لَأُعَذِّبَنَّ کُلَّ رَعِیَّةٍ دَانَتْ بِطَاعَةِ إِمَامٍ لَیْسَ مِنِّی وَ إِنْ کَانَتِ الرَّعِیَّةُ فِی نَفْسِهَا بَرَّةً، وَ لَأَرْحَمَنَّ کُلَّ رَعِیَّةٍ دَانَتْ بِإِمَامٍ عَادِلٍ مِنِّی وَ إِنْ کَانَتِ الرَّعِیَّةُ فِی نَفْسِهَا غَیْرَ بَرَّةٍ وَ لَا تَقِیَّةٍ.

ثُمَّ قَالَ لِی: یَا عَلِیُّ، أَنْتَ الْإِمَامُ وَ الْخَلِیفَةُ مِنْ بَعْدِی حَرْبُکَ حَرْبِی وَ سِلْمُکَ سِلْمِی وَ أَنْتَ أَبُو سِبْطَیَّ وَ زَوْجُ ابْنَتِی مِنْ ذُرِّیَّتِکَ الْأَئِمَّةُ الْمُطَهَّرُونَ.

فَأَنَا سَیِّدُ الْأَنْبِیَاءِ وَ أَنْتَ سَیِّدُ الْأَوْصِیَاءِ.

وَ أَنَا وَ أَنْتَ مِنْ شَجَرَةٍ وَاحِدَةٍ

وَ لَوْلَانَا لَمْ یُخْلَقِ الْجَنَّةُ وَ النَّارُ وَ لَا الْأَنْبِیَاءُ وَ لَا الْمَلَائِکَةُ.

قَالَ: قُلْتُ: یَا رَسُولَ اللَّهِ، فَنَحْنُ أَفْضَلُ مِنَ الْمَلَائِکَةِ؟

فَقَالَ: یَا عَلِیُّ نَحْنُ خَیْرُ خَلِیقَةِ اللَّهِ عَلَى بَسِیطِ الْأَرْضِ وَ خَیْرٌ [مِنَ‏] الْمَلَائِکَةِ الْمُقَرَّبِینَ وَ کَیْفَ لَا نَکُونُ خَیْراً مِنْهُمْ وَ قَدْ سَبَقْنَاهُمْ إِلَى مَعْرِفَةِ اللَّهِ وَ تَوْحِیدِهِ فَبِنَا عَرَفُوا اللَّهَ وَ بِنَا عَبَدُوا اللَّهَ وَ بِنَا اهْتَدَوُا السَّبِیلَ إِلَى مَعْرِفَةِ اللَّهِ.

یَا عَلِیُّ، أَنْتَ مِنِّی وَ أَنَا مِنْکَ وَ أَنْتَ أَخِی وَ وَزِیرِی، فَإِذَا مِتُّ ظَهَرَتْ لَکَ ضَغَائِنُ فِی صُدُورِ قَوْمٍ

وَ سَیَکُونُ بَعْدِی فِتْنَةٌ صَمَّاءُ صَیْلَمٌ یَسْقُطُ فِیهَا کُلُّ وَلِیجَةٍ وَ بِطَانَةٍ، وَ ذَلِکَ عِنْدَ فِقْدَانِ شِیعَتِکَ الْخَامِسَ مِنَ السَّابِعِ مِنْ وُلْدِکَ یَحْزَنُ لِفَقْدِهِ أَهْلُ الْأَرْضِ وَ السَّمَاءِ فَکَمْ مُؤْمِنٍ وَ مُؤْمِنَةٍ مُتَأَسِّفٌ مُتَلَهِّفٌ حَیْرَانُ عِنْدَ فَقْدِهِ.

ثُمَّ أَطْرَقَ مَلِیّاً ثُمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ وَ قَالَ: بِأَبِی وَ أُمِّی سَمِیِّی وَ شَبِیهِی‏ وَ شَبِیهُ مُوسَى بْنِ عِمْرَانَ، عَلَیْهِ جُبُوبُ النُّورِ أَوْ قَالَ: جَلَابِیبُ النُّورِ، یَتَوَقَّدُ مِنْ شُعَاعِ الْقُدْسِ کَأَنِّی بِهِمْ آیَسُ مَنْ کَانُوا؛

ثُمَّ نُودِیَ بِنِدَاءٍ یَسْمَعُهُ مِنَ الْبُعْدِ کَمَا یَسْمَعُهُ مِنَ الْقُرْبِ؛ یَکُونُ رَحْمَةً عَلَى الْمُؤْمِنِینَ وَ عَذَاباً عَلَى الْمُنَافِقِینَ.

قُلْتُ: وَ مَا ذَلِکَ النِّدَاءُ؟

قَالَ: ثَلَاثَةُ أَصْوَاتٍ فِی رَجَبٍ أَوَّلُهَا أَلا لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الظَّالِمِینَ الثَّانِی أَزِفَتِ الْآزِفَةُ وَ الثَّالِثُ تَرَوْنَ بَدْرِیّاً بَارِزاً مَعَ قَرْنِ الشَّمْسِ یُنَادِی الْآنَ اللَّهُ قَدْ بَعَثَ فُلَانَ بْنَ فُلَانٍ حَتَّى یَنْسُبَهُ إِلَى عَلِیٍّ فِیهِ هَلَاکُ الظَّالِمِینَ فَعِنْدَ ذَلِکَ یَأْتِی الْفَرَجُ وَ یَشْفِی اللَّهُ صُدُورَهُمْ وَ یُذْهِبُ غَیْظَ قُلُوبِهِمْ.

قُلْتُ: یَا رَسُولَ اللَّهِ، فَکَمْ یَکُونُ بَعْدِی مِنَ الْأَئِمَّةِ؟

قَالَ: بَعْدَ الْحُسَیْنِ تِسْعَةٌ وَ التَّاسِعُ قَائِمُهُم‏.

همان طور که می بینیم در این حدیث هم ابتدا رسول خدا صلوات الله علیه و آله می فرمایند: 

وَ ذَلِکَ عِنْدَ فِقْدَانِ شِیعَتِکَ الْخَامِسَ مِنْ وُلْدِ السَّابِعِ مِنْ وُلْدِک ....

فتنه ای رخ می دهد هنگام فقدان و غیبت «الخامس من ولد السابع من ولدک» پنچم از هفتم از فرزندان تو.

[جالب این جاست که پیروان احمد اسماعیل برای رسیدن به هدفشان به این حدیث هم استناد می کنند، ولی این قسمت انتهایی را ذکر نمی کنند و دقّت ندارند. که :]

سپس امیر المؤمنین در انتهای حدیث از رسول خدا صلوات الله علیهما و آلهما می پرسند:

فَکَمْ یَکُونُ بَعْدِی مِنَ الْأَئِمَّةِ؟

قَالَ: بَعْدَ الْحُسَیْنِ تِسْعَةٌ التَّاسِعُ قَائِمُهُم.

بعد از من چند امام هست؟

و رسول خدا صلوات الله علیه و آله می فرمایند: بعد از امام حسین، نه نفر ، که نهمین آنها قائم است. صلوات الله علیهم.

بنابراین کاملا واضح است که اگر قرار بود در این گونه احادیث منظور از «الخامس من ولد السابع من ولدک»، امام سیزدهم باشد، نباید می فرمود: بعد از امام حسین، 9 امام داریم، و در مجموع 12 امام. نباید وقتی امیرالمؤمنین می پرسند: چند امام داریم؟ رسول الله صلوات الله علیهما و آلهما بفرمایند:‌ 12 تا. این یعنی این که منظور حضرت رسول از «الخامس من ولد السابع من ولدک» شخص مولایمان آخرین امام، امام دوازدهم، حجة بن الحسن صلوات الله علیه بوده است.

خب اگر حدیث را قبول داریم که حدیث به صراحت می فرماید: ائمه دوازده نفر هستند، حقیقتا بعد از این حدیث، قلب سلیم دنبال تفسیر دیگری نخواهد رفت.

2 ـ ترجمه درست

بنابراین می توان گفت : در «الخامس من ولد السابع من ولدک» ، منظور از «السابع» امام هفتم است، و «من ولدک » اشاره به خود امام زمان («الخامس») دارد. [در اینجا سخن درباره امام زمان است، بنابراین این که «من ولدک» صفتی برای امام زمان باشد، نه برای «السابع» ؛ بعید نیست، و بنابراین می شود: فرزند پنجم از هفتمین (امام)، که از فرزندان توست ....، و بنابراین اگر این گونه به حدیث نگاه کنیم ، دیگر حتی تفسیر انصار احمد، درست هم نیست.

اما حتی اگر «من ولدک» به «السابع» برگردد، باز هم «السابع من ولدک» را می توان امام هفتم که از فرزندان شماست، معنا کرد.

اتفاقا در روایتی، شبیه به همین روایت مورد بحث، امام کاظم سلام الله علیه خودشان می فرمایند : انا السابع:

الهدایة الکبرى، ص: 362، باب الرابع عشر

عَنْ أَبِی الْحَسَنِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ (عَلَیْهِمُ السَّلَامُ) قَالَ:

إِذَا فُقِدَ الْخَامِسُ مِنْ وُلْدِ السَّابِعِ فَاللَّهَ اللَّهَ فِی أَدْیَانِکُمْ لَا یُزِیلُکُمْ أَحَدٌ عَنْهَا فَتَهْلِکُوا.

لَا بُدَّ لِصَاحِبِ الزَّمَانِ مِنْ هَذَا الْأَمْرِ مِنْ غَیْبَةٍ، حَتَّى یَرْجِعَ عَنْهُ مَنْ کَانَ یَقُولُ فِیهِ فَرْضاً

وَ إِنَّمَا هُوَ مِحْنَةٌ مِنَ اللَّهِ یَمْتَحِنُ بِهَا خَلْقَهُ

قُلْتُ: یَا سَیِّدِی، مَنِ الْخَامِسُ مِنْ وُلْدِ السَّابِعِ؟

قَالَ: عُقُولُکُمْ تَصْغُرُ عَنْ هَذَا وَ لَکِنْ إِنْ تَعِیشُوا فَسَوْفَ تَذْکُرُونَ.

قُلْتُ: یَا سَیِّدِی فَنَمُوتُ بِشَکٍّ مِنْهُ.

قَالَ: أَنَا السَّابِعُ، وَ ابْنِی عَلِیٌّ الرِّضَا الثَّامِنُ، وَ ابْنُهُ مُحَمَّدٌ التَّاسِعُ، وَ ابْنُهُ عَلِیٌّ الْعَاشِرُ، وَ ابْنُهُ الْحَسَنُ حَادِیَ عَشَرَ، وَ ابْنُهُ مُ ح م د سَمِیُّ جَدِّهِ رَسُولِ اللَّهِ وَ کُنْیَتُهُ الْمَهْدِیُّ الْخَامِسُ بَعْدَ السَّابِعِ،

قُلْتُ: فَرَّجَ اللَّهُ عَنْکَ یَا سَیِّدِی، کَمَا فَرَّجْتَ عَنِّی..

به این مضمون که :‌

هنگامی که پنجمین فرزند از هفتمین امام مفقود شد، مواظب دینتان باشید، مبادا کسی دین شما را تغییر دهد ، که در این صورت هلاک خواهید شد [چقدر در روایات فرموده اند که مواظب دینتان باشید، اما چرا کسانی که پیرو این فرد می شوند به این احادیث دقتی نمی کنند، و دین خود را از دست می دهند،‌پناه بر خدا، پناه بر خدا،‌پناه بر خدا]  ....

می پرسند: پنجمین از هفتمین کیست؟ 

حضرت می فرمایند: عقول شما از درک این مطلب کوچک تر است،‌اما اگر زنده بمانید،‌آن را درک خواهید کرد...

[جالب این جاست که انصار، از این قسمتِ حدیث (دیگری، شبیه به همین حدیث، که شاید کوتاه شده همین حدیث باشد، و در ادامه آورده ام) هم استفاده خنده داری می کنند، و می گویند:

امام زمان برای فرزندان امام کاظم، قابل درک بوده است، پس این شخص دیگری است؛

یعنی حرفی بدون دلیل و از روی حدسیات اما  اولا که در خود این حدیث ، امام کاظم صلوات الله علیه فرموده اند که: منظور امام زمان است،‌ و دوم این که: بله مسئله امامت در سن 5 سالگی امام زمان، و غیبت از همان ابتدای امامت،  و مخفی بودن ولادت ایشان و زندگی ایشان در زمان امام عسکری سلام الله علیهما و... مسائلی است که درک آن برای افراد آن زمان و حتی اولاد و بستگان امام سخت بوده است، طبق فرمایش خود امام، حتی برای کسانی که در زمان امام زمان ،زندگی کردند هم سخت بود و باعث حیرت،‌ به حدی که  آن دوران را ،‌دوران حیرت می نماند،‌و بزرگان علما دست به تألیف کتاب در همین باره و با این اسم شده اند، مانند شیخ صدوق،‌نعمانی و...

و جالب است که روایت این گونه میفرماید:

عَنْ أَبِی غَانِمٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا مُحَمَّدٍ الْحَسَنَ بْنَ عَلِیٍّ علیه السلام یَقُولُ‏:

فِی سَنَةِ مِائَتَیْنِ وَ سِتِّینَ تَفْتَرِقُ شِیعَتِی فَفِیهَا قُبِضَ أَبُو مُحَمَّدٍ علیه السلام وَ تَفَرَّقَتِ الشِّیعَةُ وَ أَنْصَارُهُ فَمِنْهُمْ مَنِ انْتَمَى إِلَى جَعْفَرٍ وَ مِنْهُمْ مَنْ تَاهَ وَ مِنْهُمْ مَنْ شَکَّ وَ مِنْهُمْ مَنْ وَقَفَ عَلَى تَحَیُّرِهِ وَ مِنْهُمْ مَنْ ثَبَتَ‏ عَلَى‏ دِینِهِ‏ بِتَوْفِیقِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ.

درسال 260، سالی که ابومحمد (امام عسکری سلام الله علیه) وفات می کنند، شیعیان متفرق می شوند، و عده ای به دنبال جعفر می روند، و عده ای در شک می افتند و عده ای به تحیّر خودشان می مانند و عده ای هم به توفیق خداوند بر دین خود ثابت می مانند.]

بعد خود حضرت امام کاظم علیه السلام فرمودند که :‌ من هفتم هستم، پسرم امام رضا، هشتم، پسرش، محمد ، نهم، پسرش ،‌علی، دهم، پسرش ، حسن ، یازدهم، و پسرش حجة بن الحسن، همنام جدّش،‌و هم کنیه اش، پنجم از هفتم می باشد.

حدیثی که عرض شد، این گونه است، کتاب کفایة الاثر: ص268:

 عَنْ عَلِیِّ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَخِیهِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ علیهما السلام قَالَ:

إِذَا فُقِدَ الْخَامِسُ مِنْ وُلْدِ السَّابِعِ، فَاللَّهَ اللَّهَ فِی أَدْیَانِکُمْ، لَا یُزِیلُکُمْ عَنْهَا أَحَدٌ.

یَا بُنَیَّ، إِنَّهُ لَا بُدَّ لِصَاحِبِ هَذَا الْأَمْرِ مِنْ غَیْبَةٍ حَتَّى یَرْجِعَ عَنْ هَذَا الْأَمْرِ مَنْ کَانَ یَقُولُ بِهِ، إِنَّمَا هِیَ مِحْنَةٌ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ، امْتَحَنَ بِهَا خَلْقَهُ،

لَوْ عَلِمَ آبَاؤُکُمْ وَ أَجْدَادُکُمْ دِیناً أَصَحَّ مِنْ هَذَا لَاتَّبَعُوهُ.

قَالَ فَقُلْتُ: یَا سَیِّدِی مَنِ الْخَامِسُ مِنْ وُلْدِ السَّابِعِ؟

فَقَالَ: یَا بُنَیَّ عُقُولُکُمْ تَصْغُرُ عَنْ هَذَا وَ أَحْلَامُکُمْ تَضِیقُ عَنْ حَمْلِهِ وَ لَکِنْ إِنْ تَعِیشُوا فَسَوْفَ تُدْرِکُونَهُ.

در احادیث دیگری هم امام زمان صلوات الله علیه را با همین مشخصه «الخامس من ولد السابع» معرفی کرده اند

مانند:

یونس بن عبد الرحمان می گوید:

دَخَلْتُ عَلَى مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ علیهما السلام فَقُلْتُ: یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ أَنْتَ الْقَائِمُ بِالْحَقِّ؟

قَالَ: أَنَا الْقَائِمُ بِالْحَقِّ

وَ لَکِنَّ الْقَائِمَ الَّذِی یُطَهِّرُ الْأَرْضَ مِنْ أَعْدَاءِ اللَّهِ وَ یَمْلَأُهَا عَدْلًا کَمَا مُلِئَتْ جَوْراً هُوَ الْخَامِسُ مِنْ وُلْدِی.

لَهُ غَیْبَةٌ یَطُولُ أَمَدُهَا خَوْفاً عَلَى نَفْسِهِ یَرْتَدُّ فِیهَا أَقْوَامٌ وَ یَثْبُتُ فِیهَا آخَرُونَ.

ثُمَّ قَالَ علیه السلام: طُوبَى لِشِیعَتِنَا الْمُتَمَسِّکِینَ بِحُبِّنَا فِی غَیْبَةِ قَائِمِنَا الثَّابِتِینَ‏ عَلَى مُوَالاتِنَا وَ الْبَرَاءَةِ مِنْ أَعْدَائِنَا أُولَئِکَ مِنَّا وَ نَحْنُ مِنْهُمْ قَدْ رَضُوا بِنَا أَئِمَّةً فَرَضِینَا بِهِمْ شِیعَةً فَطُوبَى لَهُمْ ثُمَّ طُوبَى لَهُمْ هُمْ وَ اللَّهِ مَعَنَا فِی دَرَجَتِنَا یَوْمَ الْقِیَامَةِ.

به این مضامین که:

به امام موسی بن جعفر امام کاظم علیهما السلام گفتم: آیا قائم شما هستید؟  

فرمودند: من قائم به حق هستم، اما آن قائمی که زمین را پاک خواهد کرد از دشمنان خداوند و آن را پر از عدل خواهد نمود، او پنجمین فرزند من است. 

برای او غیبتی است که طولانی می شود....عده ای مرتد می شوند [نستجیر بالله] و عده ای هم ثابت خواهند ماند. سپس فرمود: خوشا به شیعیان ما، که در زمان غیبت قائم ما سلام الله علیه، به محبّت ما تمسک دارند، و بر ولایت ما، و دشمنی با دشمنان ما ثابتند....فطوبی لهم ثم طوبی لهم!!...

[نکته دیگری که جالب است این که در روایت پیشین علاوه بر اشکالی که گفته شد [تحیر فرزندان امام] باور کنید که عده ای از آنها می گویند:

در روایت گفته است: «لا بد لصاحب الامر من غیبة» صاحب امر ناچار است که غیبتی داشته باشد، و امام زمان دو غیبت دارند، اما اینجا گفته شده : یک غیبت

آدم می ماند، بخندد، گریه کند ، چه کند، به این اشکالات؟! به هر حال در این روایت دوم که نوشته شد، صریحا امام کاظم می فرمایند: پنجمین فرزند من، له غیبة ... یرتدّ فیها اقوام و یثبت آخرون.... و روایات زیادی دیگر هم می توان آورد که صریحا برای امام دوازدهم فرمودند : غیبتی دارد، و از نظر ادبی هم هیچ اشکالی ندارد...]

  •  و این دو حدیث از  امام صادق صلوات الله علیه : 

کمال الدین و تمام النعمة، ج‏2، ص: 338 

عَنِ ابْنِ أَبِی یَعْفُورٍ قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام: 

 مَنْ أَقَرَّ بِالْأَئِمَّةِ مِنْ آبَائِی وَ وُلْدِی وَ جَحَدَ الْمَهْدِیَّ مِنْ وُلْدِی کَانَ کَمَنْ أَقَرَّ بِجَمِیعِ الْأَنْبِیَاءِ وَ جَحَدَ مُحَمَّداً صلی الله علیه و آله نُبُوَّتَهُ.

فَقُلْتُ: یَا سَیِّدِی وَ مَنِ الْمَهْدِیُّ مِنْ وُلْدِکَ؟

قَالَ: الْخَامِسُ مِنْ وُلْدِ السَّابِعِ یَغِیبُ عَنْکُمْ شَخْصُهُ وَ لَا یَحِلُّ لَکُمْ تَسْمِیَتُهُ.

هر کس به امامت پدران من و فرزندان من اقرار کند، ولی امامت مهدی سلام الله علیهم را انکار کند، مانند این است که تمامی انبیا را قبول داشته باشد، ولی آخرین پیامبر را منکر شود.

می پرسند: مهدی از فرزندان شما کیست؟

می فرمایند: پنجمین نفر از فرزندان هفتم، او که از شما پنهان است‌، و جایز نیست برای شما،‌نام بردن او. [این که او غایب است و نام بردنش مجاز نیست؛ قرینه ای است بر اینکه منظور حدیث، امام زمان صلوات الله علیه است]

 

عَنْ صَفْوَانَ بْنِ مِهْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ علیهما السلام أَنَّهُ قَالَ:

مَنْ أَقَرَّ بِجَمِیعِ الْأَئِمَّةِ وَ جَحَدَ الْمَهْدِیَّ کَانَ کَمَنْ أَقَرَّ بِجَمِیعِ الْأَنْبِیَاءِ وَ جَحَدَ مُحَمَّداً صلوات الله علیه و آله نُبُوَّتَهُ.

فَقِیلَ لَهُ: یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ، فَمَنِ الْمَهْدِیُّ مِنْ وُلْدِکَ؟

قَالَ: الْخَامِسُ مِنْ وُلْدِ السَّابِعِ یَغِیبُ عَنْکُمْ شَخْصُهُ وَ لَا یَحِلُّ لَکُمْ تَسْمِیَتُهُ.

و این حدیث در کتاب  التشریف بالمنن فی التعریف بالفتن، ص354 : 

و من المجموع: و عن موسى بن جعفر علیه السلام: «إذا فقد الخامس من ولدی سلبت الرحمة من قلوب شیعتنا حتى یظهر القائم، فاللّه اللّه فی أدیانکم لا یزیلنّکم عنها أحد، فإنّه لا بدّ لصاحب هذا الأمر من غیبة یرجع فیها کثیرون ممّن یقولون بهذا الأمر»

.

خب حال به خود حدیث مورد بحث دقت کنیم، حدیث این است:

پیامبر خدا صلوات الله علیه و آله در ضمن حدیثی می فرمایند، روایت در کتاب شریف کفایة الاثر:

[این قسمت خطاب به امیرالمؤمنین صلوات الله علیهما و آلهما است].

ثُمَّ قَالَ صلی الله علیه و آله:

وَ أَنَا أَدْفَعُهَا إِلَیْکَ یَا عَلِیُّ ، وَ أَنْتَ تَدْفَعُهَا إِلَى ابْنِکَ الْحَسَنِ وَ الْحَسَنُ یَدْفَعُهَا إِلَى أَخِیهِ الْحُسَیْنِ وَ الْحُسَیْنُ یَدْفَعُهَا إِلَى ابْنِهِ عَلِیٍّ وَ عَلِیٌّ یَدْفَعُهَا إِلَى ابْنِهِ مُحَمَّدٍ وَ مُحَمَّدٌ یَدْفَعُهَا إِلَى ابْنِهِ جَعْفَرٍ وَ جَعْفَرٌ یَدْفَعُهَا إِلَى ابْنِهِ مُوسَى وَ مُوسَى یَدْفَعُهَا إِلَى ابْنِهِ عَلِیٍّ وَ عَلِیٌّ یَدْفَعُهَا إِلَى ابْنِهِ مُحَمَّدٍ وَ مُحَمَّدٌ یَدْفَعُهَا إِلَى ابْنِهِ عَلِیٍّ وَ عَلِیٌّ یَدْفَعُهَا إِلَى ابْنِهِ الْحَسَنِ وَ الْحَسَنُ یَدْفَعُهَا إِلَى ابْنِهِ الْقَائِمِ.

ثُمَّ یَغِیبُ عَنْهُمْ إِمَامُهُمْ مَا شَاءَ اللَّهُ، وَ تَکُونُ لَهُ غَیْبَتَانِ إِحْدَاهُمَا أَطْوَلُ مِنَ الْأُخْرَى

ثُمَّ الْتَفَتَ إِلَیْنَا رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله فَقَالَ رَافِعاً صَوْتَهُ:

الْحَذَرَ الْحَذَرَ إِذَا فُقِدَ الْخَامِسُ مِنْ وُلْدِ السَّابِعِ مِنْ وُلْدِی

قَالَ عَلِیٌّ سلام الله علیه: فَقُلْتُ: یَا رَسُولَ اللَّهِ فَمَا یَکُونُ فِی هَذِهِ الْغِیبَةِ حَالُهُ؟ قَالَ: یَصْبِرُ حَتَّى یَأْذَنَ اللَّهُ لَهُ بِالْخُرُوجِ، فَیَخْرُجُ مِنَ الْیَمَنِ مِنْ قَرْیَةٍ یُقَالُ لَهَا: کَرْعَةُ عَلَى رَأْسِهِ عِمَامَةٌ مُتَدَرِّعٌ بِدِرْعِی مُتَقَلِّدٌ بِسَیْفِی ذِی الْفَقَارِ وَ مُنَادٍ یُنَادِی هَذَا الْمَهْدِیُّ خَلِیفَةُ اللَّهِ فَاتَّبِعُوهُ یَمْلَأُ الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلًا کَمَا مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْرا.

پیامبرخدا صلی الله علیه و آله، ابتدا می فرمایند که : من وصیت را به شما می دهم و «دفع می کنم »  [این «تدفع» خیلی زیبا و مهم هست ، عهد و وصیت را بایدامام پیشین به امام جدید بدهد نه اینکه فقط اسمی در روایت آمده باشد، و کسی ادعا کند که منم!!، ان شاء الله در پست عهد نبی الله بیشتر می گوییمو شما به امام حسن ، ایشان به امام حسین می دهند ، و همین گونه اسامی امامان رامی آورند تا اینکه می فرمایند: امام حسن عسکری به پسرشان قائم سلام الله علیه و عجّل الله فرجه می دهد.

سپس فرمودند: [از این جا به بعد حدیث ، در مورد امام دوازدهم حضرت حجة بن الحسن سلام الله علیه است، و اگر به همین نکته توجه شود، نیاز به دلیل دیگری ندارد که منظور از الخامس من ولد السابع من ولدی امام زمان است، پیامبر در مورد شخص دیگری صحبت نمی فرمایند که منظور او باشد!]

سپس امامشان از آن ها غائب می شود، هر طور که خدا بخواهد، و او دوغیبت دارد، که یکی از آن ها طولانی تر است.

سپس به ما رو کردند و فرمودند:

الحذر الحذر ، هشدار ، مراقب باشید، مواظب دینتان باشید، هنگامی که «الخامس من ولد السابع من ولدی» فرزند پنجم از هفتم ، از فرزندان من» غائب می شود.

[نکته ای که گفته شد که صحبت اصلا درباره امام زمان است نه شخصی دیگر، اینجا هم مشخص تر می شود که ] امیرالمؤمنین سلام الله علیه فرمودند: در این غیبت حال او چگونه است؟

پیامبر خدا صلی الله علیه و اله می فرمایند: صبر می کند، تا خداوند به او اذن خروج بدهد...

اما از اینجا رسول خدا کلامی می فرمایند که بنده هنوز متوجه نشدم، اما این قسمت از فرمایش ایشان هم ردی است بر برداشت آنها چرا که می فرمایند:

تا اینکه از یمن از قریه ای به نام کرعه خروج کند، عمامه ای بر سر اوست تا آخر حدیث...

.

[2 ـ جواب نقضی: در پرانتز بعضی می گویند که می شود گفت: حتی اگر بگویند «هفتم» می شود، امام رضا علیه السلام، «پنجم» از ایشان می شود، فرزند بلافصل امام زمان روحی فداه، فرزند چهارم امام زمان، پنج از هفتم نیست.

اصلا جدای از این باید بیان کنند که به چه دلیل امام رضا، فرزند هفتم رسول خدا صلی الله علیه و آله هستند؟! اگر قرار هست که نسل ها  [ی رسول خدا، از نسل امیرالمؤمنین سلام الله علیه] شمرده شوند، که خب امام رضا ، فرزند هفتم نیستند، ... یعنی امام حسن و امام حسین سلام الله علیهما، فرزند رسول خدا هستند، فرزند و نسل اول هستند، امام سجاد، فرزند دوم... به این ترتیب امام رضا، فرزند ششم رسول خدا می شوند، نه هفتم! بنابراین اصلا این حدیث به کار آن ها نمی آید. بنابراین بدیهی می شود، که معنای این جمله، یعنی امام هفتم، که فرزند و از نسل رسول خداست، در جواب به حدیث بعد، بیشتر توضیح داده شده]

 

خلاصه:

اثبات کردیم که در احادیث دیگر، در مورد حجة بن الحسن امام دوازدهم سلام الله علیه فرموده شده : الخامس من ولد السابع و نیز :‌ الخامس من ولد السابع من ولد علی؛ بنابراین کاملا منطقی و صحیح این است که بگوییم در حدیث مورد بحث نیز منظور از این عبارت، شخص مولایمان، حضرت بقیة الله الاعظم حجة بن الحسن سلام الله علیه هست، و برداشت و تفسیر انصار احمد اسماعیل، نیز کاملا مخالف با این روایات و همچنین مخالف با روایات فوق متواتر 12 امام، و روایات صریح در انحصار دوازده امام، می باشد و بنابراین باطل است.

ِ

حدیث دوم:

اصبغ بن نباته رحمه الله می گوید: [اصول کافى جلد 2 صفحه 136 روایت 7]

 خدمت امیرالمؤ منین صلوات الله علیه رسیدم و دیدم آن حضرت متفکر است و زمین را خط میکشد، عرض  کردم: اى امیرالمؤ منین، چرا شما را متفکر مى بینم و به زمین خط میکشى، مگر به آن رغبت کرده اى!؟

فَقَالَ: لَا وَ اللَّهِ، مَا رَغِبْتُ فِیهَا وَ لَا فِى الدُّنْیَا یَوْماً قَطُّ،

وَ لَکِنِّى فَکَّرْتُ فِى مَوْلُودٍ یَکُونُ مِنْ ظَهْرِ الْحَادِیَ عَشَرَ مِنْ وُلْدِی،

هُوَ الْمَهْدِیُّ الَّذِی یَمْلَأُ الْأَرْضَ عَدْلًا وَ قِسْطاً کَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً،

تَکُونُ لَهُ غَیْبَةٌ وَ حَیْرَةٌ، یَضِلُّ فِیهَا أَقْوَامٌ وَ یَهْتَدِى فِیهَا آخَرُونَ.

فَقُلْتُ: یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ، وَ کَمْ تَکُونُ الْحَیْرَةُ وَ الْغَیْبَةُ؟ قَالَ: سِتَّةَ أَیَّامٍ أَوْ سِتَّةَ أَشْهُرٍ أَوْ سِتَّ سِنِینَ.

فَقُلْتُ: وَ إِنَّ هَذَا لَکَائِنٌ؟ فَقَالَ: نَعَمْ، کَمَا أَنَّهُ مَخْلُوقٌ، وَ أَنَّى لَکَ بِهَذَا الْأَمْرِ یَا أَصْبَغُ! أُولَئِکَ خِیَارُ هَذِهِ الْأُمَّةِ مَعَ خِیَارِ أَبْرَارِ هَذِهِ الْعِتْرَةِ.

فَقُلْتُ: ثُمَّ مَا یَکُونُ بَعْدَ ذَلِکَ؟ فَقَالَ: ثُمَّ یَفْعَلُ اللَّهُ مَا یَشَاءُ، فَإِنَّ لَهُ بَدَاءَاتٍ وَ إِرَادَاتٍ وَ غَایَاتٍ وَ نِهَایَاتِ.

فرمود: نه ، بخدا، هرگز روزى نبوده که به آن رغبت کنم، ولى فکر مى کردم درباره مولودی که «یَکُونُ مِنْ ظَهْرِ الْحَادِیَ عَشَرَ مِنْ وُلْدِی » او همان مهدى است که زمین را از عدل و داد پر کند، چنانکه از جور و ستم پر شده باشد.

براى او غیبت و سرگردانى است (هر زمانى در شهرى بسر مى برد) که مردمى در آن زمان گمراه گردند و دیگران هدایت شوند.

عرض کردم : یا امیرالمؤ منین، آن سرگردانى و غیبت تا چه اندازه است؟ فرمود: شش روز یا شش ماه یا شش سال.

عرض کردم : این امر شدنى است ؟! فرمود: آرى، چنانکه خود او خلق شدنى است، ولى اى اصبغ تو کجا و این امر؟ آنها (که زمان غیبت را درک میکنند) نیکان این امت با نیکان این عترت (خاندان پیغمبر صلى اللّه علیه و آله) اند.

عرض کردم : پس از آن چه میشود؟ فرمود: پس از آن هر چه خدا خواهد مى شود، همانا خدا را، بداها و اراده ها و غایات و پایان هاست .

 1 ـ 

تمام بحث روی این عبارت است : «مولود یکون من ظهر الحادی عشر من ولدی»

آنها می گویند که :

معنی این عبارت یعنی «مولودی که از فرزندان یازدهمین فرزند امیرالمؤمنین است» و یازدهمین فرزند امیرالمؤمنین می شود امام دوازدهم، و بنابراین فرزند او، می شود امام سیزدهم که یعنی احمد!

خب توضیحاتی که درباره حدیث قبل دادیم ، در این مورد هم درست است، و جواب تقریبا همان است به علاوه این گونه جواب می دهیم:

 

اگر «من ولدی» آخر نبود، آن ها چه می گفتند؟ آیا غیر از این می گفتند که منظور از «الحادی عشر» امام یازدهم است، که خب فرزند ایشان، می شود امام زمان حجة بن الحسن؟! یقینا خیر.

حال مگر امام یازدهم از فرزندان امیرالمؤمنین نیست؟ خب پس این «من ولدی» آیا می تواند توصیف و توضیحی برای «الحادی عشر» باشد؟ یقینا بله.

بنابراین امیرالمؤمنین می فرمایند: «مولودی که از فرزندان [امام] یازدهم که از فرزندان من است...»، یعنی مانند بسیاری از روایات دیگر که تأکید می شود که امامان از فرزندان امیرالمؤمنین هستند، این جا هم مولایمان تأکید فرموده اند بر این که «الحادی عشر» از اولاد ایشان است «من ولدی»؛ و امام دوازدهم هم فرزند اوست.

و یا اینکه «من ولدی» اشاره به خود مولا امام زمان سلام الله علیه و عجّل الله فرجه الشریف داشته باشد؛ یعنی مولودی ، از فرزندان من، که از فرزندان یازدهمین است.

.

نیز توجه داریم که ما و آنها، این «الحادی عشر من ولدی» را به معنی امامان از فرزندان ایشان می گیریم، نه همه فرزندان، [یعنی نمی گوییم مثلا امام حسن، فرزند اول، امام حسین فرزند دوم، حضرت زینب، فرزند سوم همین طور تا فرزند یازدهم ایشان، و «مولود یکون من ظهر الحادی عشر» می شود نوه امیرالمؤمنین از فرزند یازدهم ایشان!]

و یا اگر بخواهیم نسل امیرالمؤمنین را بشمریم، امام زمان، فرزند دهم امیرالمؤمنین سلام الله علیه هستند، نه فرزند یازدهم! در روایات زیادی فرموده شده است که حجة بن الحسن، امام زمان، فرزند نهم امام حسین هستند، بنابراین می شود فرزند دهم امیرالمومنین! [این هم مطلب جالب و به نوعی جواب نقضی است بر انصار.]

حال پس وقتی از «الحادی عشر» ما و آن ها برداشت امامت می کنیم، نه همه فرزندان حضرت، و نه فقط نسل حضرت،  خب اصلا این درست تر است [یا حداقل می شود ] که بگوییم منظور از «الحادی عشر من ولدی» امام یازدهم است که از فرزندان امیرالمؤمنین هستند. و نه یازدهمین فرزند حضرت، و نه یازدهمین نسل حضرت...

.

و دقت کنیم که در روایات دیگری هم امام عسکری سلام الله علیه را «الحادی عشر» خطاب کرده اند، یعنی گویا عدد ترتیبی ائمه سلام الله علیهم، به نوعی گاهی مشخصه و اسمی برای آنها شده است، مثلا در قسمت قبل دیدیم که به امام کاظم فرموده بودند: السابع؛ یا امام باقر را الخامس، یعنی الحادی عشر یعنی امام حسن عسکری سلام الله علیهم.

مثلا در حدیث «مارقین» یکی از گروه هایی که منکر امام زمان هستند را این گونه معرفی می فرماید: 

کَذَلِکَ غَیْبَةُ الْقَائِمِ فَإِنَّ الْأُمَّةَ سَتُنْکِرُهَا لِطُولِهَا : .... وَ قَائِلٍ یَکْفُرُ بِقَوْلِهِ إِنَّ «حَادِیَ عَشَرَنَا» کَانَ عَقِیماً ؛ وَ قَائِلٍ یَمْرُقُ‏ بِقَوْلِهِ‏ إِنَّهُ یَتَعَدَّى إِلَى ثَالِثَ عَشَرَ فَصَاعِداً ..

 و همچنین این امت هم منکر امام زمان می شوند: عده ای که کافر می شوند و می گویند که «حادی عشرنا: امام یازدهم » عقیم بوده اند و عده ای هم از دین خارج می شوند با این گفته که امامت به سیزده تا و بیش از آن کشیده شده است....

منظور این که  در مورد امام عسکری صلوات الله علیه می فرماید: «حادی عشرنا» : «یازدهمین از ما»

یعنی همان طور که گفته شد، عدد ترتیبی امام یعنی یازده، به نوعی اسم خاص ایشان است، 

ِیا مثلا در این حدیث شریف از امام صادق سلام الله علیه در کتاب الهدایة الکبری

یَا مَعَاشِرَ الْخَلَائِقِ هَذَا مَهْدِیُّ آلِ مُحَمَّدٍ وَ یُسَمِّیهِ بِاسْمِ جَدِّهِ رَسُولِ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ) وَ یُکَنِّیهِ بِکُنْیَتِهِ وَ یَنْسُبُهُ إِلَى أَبِیهِ الْحَسَنِ الْحَادِیَ‏ عَشَرَ فَاتَّبِعُوهُ تَهْتَدُوا...

و این حدیث از همان کتاب

وَ یَقُومُ الْحَسَنُ بْنُ عَلِیٍّ الْحَادِیَ عَشَرَ مِنَ الْأَئِمَّةِ (عَلَیْهِمُ السَّلَامُ) وَ یَشْکُو إِلَى جَدِّهِ ....

ادامه روایت هم جالب است، در مورد امام زمان، حجة بن الحسن سلام الله علیه و عجّل الله فرجه الشریف می فرماید:

وَ یَقُومُ الْخَامِسُ بَعْدَ السَّابِعِ وَ هُوَ الْمَهْدِی‏.

که تأیید قسمت قبل است.

و باز هم در ادامه در مورد ایشان می فرماید: دوازدهم از امیرالمؤمنین سلام الله علیهما، [که چون در ادامه نام مخصوص حضرت آمده است، انصار به این حدیث متعرض نشده اند که بگویند این هم یعنی امام سیزدهم! ] و این باز هم به نوعی تایید همین قسمت است: با این که فرموده است: الثانی عشر من امیرالمؤمنین ، منظور حضرت امام دوازدهم حضرت صاحب الزمان حجة بن الحسن است و خب در این حدیث مورد بحث هم که فرموده است : الحادی عشر من ولدی، منظور امام حسن عسکری علیه السلام است...

عُرِضُوا تِلْکَ الذُّرِّیَّةُ عَلَى جَدِّنَا رَسُولِ اللَّهِ وَ عَلَیْنَا إِمَامٍ بَعْدَ إِمَامٍ إِلَى مَهْدِیِّنَا الثَّانِیَ عَشَرَ مِنْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ سَمِیِّ جَدِّهِ وَ کَنِیِّهِ، مُ حَ مَّ دِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِی‏ عسکری، 

.

.

 حدیثی دیگر

خب یقینا تا اینجا برای پیروان اهل بیت و اهمیت دهندگان به ثقلین، [اگر شکی برایشان ایجاد شده بود] توضیحات قانع و راضی کننده ارائه شد، ان شاء الله.

اما در انتها به این حدیثِ قابل تأمّل،  که هم مربوط به پست پیشین می شود ، به نوعی و هم مربوط به این پست، دقت کنیم، جالب است که گاهی به این حدیث هم استناد می کنند :

در این حدیث رسول خدا صلوات الله علیه و آله، به صراحت در مورد شخص مولایمان، محبوبمان، پدر مهربانمان، حجة بن الحسن؛ می فرمایند «الثانی عشر من ولدی». بنابراین وقتی ما شیعیان می گوییم که: اگر در این حدیث فرموده اند: مولود یکون من ظهر الحادی عشر من ولدی، و یا الخامس من ولد السابع من ولدی،  این عبارت، [مانند همین حدیث رسول خدا: اثنی عشر من ولدی]   اشاره به مولایمان دارد؛ کاملا پیروی از حدیث و ثقلین کرده ایم. واگر غیر از این بگوییم مخالفت کرده ایم با مجموعه احادیث 12 امام، و احادیثی که به صراحت امامان بیش از 12 تا را رد کرده اند.

بنابراین گفتن چنین جملاتی بر امام زمان درست است، و هیچ نیازی نیست که ما آن را بر خلاف روایات تفسیر کنیم. یعنی وقتی ده ها حدیث و بلکه بیش از آن، اشاره صریح و دقیق به دوازده امام دارد، و به علاوه چندین حدیث صریح، اشاره کاملا واضح به انحصار امامان در دوازده نفر دارند، این چند حدیث را هم [که شاید بتوان گفت متشابه] باید با توجه به احادیث دیگر، درست معنا کرد.

قسمت بیشتری از حدیث را می آورم، که دقیقا نشان داده شود که منظور حضرت رسول صلی الله علیه و آله از «الثانی عشر من ولدی» امام دوازدهم است، نه امام سیزدهم مزعوم!

.

کفایة الأثر فی النص على الأئمة الإثنی عشر، ص: 12

ٍعنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ: قَدِمَ یَهُودِیٌّ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ صلوات الله علیه و آله یُقَالُ لَهُ نَعْثَلٌ، فَقَالَ: یَا مُحَمَّدُ إِنِّی أَسْأَلُکَ عَنْ أَشْیَاءَ تَلَجْلَجُ فِی صَدْرِی مُنْذُ حِینٍ فَإِنْ أَنْتَ أَجَبْتَنِی عَنْهَا أَسْلَمَتُ عَلَى یَدِکَ قَالَ: سَلْ یَا أَبَا عُمَارَةَ.....

قَالَ: صَدَقْتَ یَا مُحَمَّدُ فَأَخْبِرْنِی عَنْ وَصِیِّکَ مَنْ هُوَ؟ فَمَا مِنْ نَبِیٍّ إِلَّا وَ لَهُ وَصِیٌّ وَ إِنَّ نَبِیَّنَا مُوسَى بْنَ عِمْرَانَ أَوْصَى إِلَى یُوشَعَ بْنِ نُونٍ.

فَقَالَ: نَعَمْ إِنَّ وَصِیِّی وَ الْخَلِیفَةَ مِنْ بَعْدِی عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ علیهماالسلام وَ بَعْدَهُ سِبْطَایَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ تَتْلُوهُ تِسْعَةٌ مِنْ صُلْبِ الْحُسَیْنِ أَئِمَّةٌ أَبْرَارٌ.

قَالَ: یَا مُحَمَّدُ، فَسَمِّهِمْ لِی.

قَالَ: نَعَمْ، إِذَا مَضَى الْحُسَیْنُ فَابْنُهُ عَلِیٌّ؛ فَإِذَا مَضَى فَابْنُهُ مُحَمَّدٌ؛ فَإِذَا مَضَى فَابْنُهُ جَعْفَرٌ؛ فَإِذَا مَضَى جَعْفَرٌ فَابْنُهُ مُوسَى؛ فَإِذَا مَضَى‏ مُوسَى فَابْنُهُ عَلِیٌّ؛ فَإِذَا مَضَى عَلِیٌّ فَابْنُهُ مُحَمَّدٌ؛ فَإِذَا مَضَى مُحَمَّدٌ فَابْنُهُ عَلِیٌّ؛ فَإِذَا مَضَى عَلِیٌّ فَابْنُهُ الْحَسَنُ؛ فَإِذَا مَضَى الْحَسَنُ فَبَعْدَهُ ابْنُهُ الْحُجَّةُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ علیهم السلام.

فَهَذِهِ اثْنَا عَشَرَ إِمَاماً عَلَى عَدَدِ نُقَبَاءِ بَنِی إِسْرَائِیلَ.

قَالَ: فَأَیْنَ مَکَانُهُمْ فِی الْجَنَّةِ؟

قَالَ: مَعِی فِی دَرَجَتِی.

قَالَ: أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنَّکَ رَسُولُ اللَّهِ وَ أَشْهَدُ أَنَّهُمْ الْأَوْصِیَاءُ بَعْدَکَ.

وَ لَقَدْ وَجَدْتُ هَذَا فِی الْکُتُبِ الْمُتَقَدِّمَةِ وَ فِیمَا عَهِدَ إِلَیْنَا مُوسَى علی نبینا و آله و علیه السلام، إِذَا کَانَ آخِرُ الزَّمَانِ یَخْرُجُ نَبِیٌّ یُقَالُ لَهُ: أَحْمَدُ خَاتَمُ الْأَنْبِیَاءِ، لَا نَبِیَّ بَعْدَهُ، یَخْرُجُ مِنْ صُلْبِهِ أَئِمَّةٌ أَبْرَارٌ عَدَدَ الْأَسْبَاطِ.

فَقَالَ صلوات الله علیه و آله: یَا أَبَا عُمَارَةَ، أَ تَعْرِفُ الْأَسْبَاطَ؟

قَالَ: نَعَمْ یَا رَسُولَ اللَّهِ، إِنَّهُمْ کَانُوا اثْنَیْ عَشَرَ.

قَالَ صلوات الله علیه و آله: فَإِنَّ فِیهِمْ لَاوِیَ بْنَ أَرْحِیا.

قَالَ: أَعْرِفُهُ یَا رَسُولَ اللَّهِ وَ هُوَ الَّذِی غَابَ عَنْ بَنِی إِسْرَائِیلَ سِنِینَ، ثُمَّ عَادَ فَأَظْهَرَ شَرِیعَتَهُ بَعْدَ انْدِرَاسِهَا وَ قَاتَلَ مَعَ فریطیا الْمَلِکِ حَتَّى قَتَلَهُ.

وَ قَالَ صلوات الله علیه و آله: کَائِنٌ فِی أُمَّتِی مَا کَانَ مِنْ بَنِی إِسْرَائِیلَ حَذْوَ النَّعْلِ بِالنَّعْلِ وَ الْقُذَّةِ بِالْقُذَّةِ.

وَ انّ الثَّانِیَ عَشَرَ مِنْ وُلْدِی یَغِیبُ حَتَّى لَا یُرَى.

وَ یَأْتِی عَلَى أُمَّتِی زَمَنٌ لَا یَبْقَى مِنَ الْإِسْلَامِ إِلَّا اسْمُهُ وَ لَا مِنَ الْقُرْآنِ إِلَّا رَسْمُهُ فَحِینَئِذٍ یَأْذَنُ اللَّهُ لَهُ بِالْخُرُوجِ فَیُظْهِرُ الْإِسْلَامَ وَ یُجَدِّدُ الدِّینَ.

ثُمَّ قَالَ صلوات الله علیه و اله: طُوبَى لِمَنْ أَحَبَّهُمْ وَ طُوبَى لِمَنْ تَمَسَّکَ بِهِمْ وَ الْوَیْلُ لِمُبْغِضِهِمْ.

خلاصه و مضمون حدیث:

ابن عباس می گوید: فردی یهودی به نام نعثل خدمت رسول خدا صلوات الله علیه و اله رسید و گفت: سوالاتی را می پرسم، که اگر جواب دادید مسلمان می شوم، و رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: هرچه می خواهی بپرس!

او سوالاتی را پرسید تا اینکه پرسید: وصی شما کیست؟ پیامبر می فرمایند: وصی من علی امیرالمؤمنین است، و بعد از او حسن و حسین علیهما السلام و بعد از حسین علیه السلام 9 نفر از فرزندان امام حسین، ائمه ابرار هستند.

عرض می کند: نام آن ها را بفرمایید.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله نام تک تک امامان را می آورند، و می فرمایند: هنگامی که مدت امامت امام حسین تمام شد، فرزندش علی بن الحسین امام هست و تا آنجا که فرمودند: بعد از امام حسن عسکری، فرندش حجة بن الحسن وصی من می شود.

این ها دوازده امام بعد از من هستند، به تعداد نقبای بنی اسرائیل.

آن فرد می پرسد: مکان آن ها در بهشت کجاست؟ پیامبر صلی الله علیه و آله می فرمایند: همراه من هستند در بهشت.

آن فرد ایمان می آورد و شهادتین را بر زبان جاری می سازد، و سپس شهادت به وصایت دوازده امام.
سپس می گوید: به تحقیق که به همین صورت که شما گفتید ، در کتب قدیمی دیده ام، و همچنین در عهدی که حضرت موسی علی نبینا و آله وعلیه السلام با ما داشت، همین طور نوشته بود،
در آخر الزمان، نبی می آید که به او احمد می گویند، خاتم انبیاست، و نبی ای بعد از او نیست، از صلب او ائمه ابرار خواهند آمد، به تعداد اسباط .

.

خب دقت کنیم: پیامبر خدا صلی الله علیه و آله اسامی امامان را بردند ـ مانند همیشه دوازه نفر ـ و فرمودند این ها ائمه ابرار هستند.

و می شود گفت:‌چهار بار تأکید فرمودند که تعداد ائمه،‌ دوازده تا هستند: 1 ـ‌ تسعة من صلب الحسین 2 ـ‌ بردن نام دوازده نفر 3 ـ‌ این که فرمودند:‌ فَهَذِهِ اثْنَا عَشَرَ إِمَاماً  و 4 ـ این که فرمودند:‌عَلَى عَدَدِ نُقَبَاءِ بَنِی إِسْرَائِیلَ، که تعداد آن ها هم دوازده تا بود.

حال فرد یهودی با شنیدن این جواب، چون متوجه می شود که این فرمایش رسول خدا با کتاب های خودشان هماهنگ است، ایمان می آورد و می گوید در کتاب های قدیمی ما هم همین طور نوشته شده است و در عهد حضرت موسی آمده است که «دوازده نفر از صلب رسول خدا» خواهند آمد. [و گویا حتی دقیقا عین متن عهد نمی خواسته است بگوید،‌بلکه مقصود و مضمون آن را این گونه عرض کرده است]

دقت کنیم: رسول خدا صلی الله علیه و آله وصی اولشون، حضرت امیرالمؤمنین سلام الله علیه [که فرزند حضرت ابوطالب علیه السلام است] را معرفی کردند، [إِنَّ وَصِیِّی وَ الْخَلِیفَةَ مِنْ بَعْدِی عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ]‌  و با احتساب امیرالمؤمنین سلام الله علیه فرمودند که امامان دوازده نفر هستند، و بنابراین اگر «دوازده نفر از صلب رسول خدا» مخالف این فرمایش بود، و اشاره به سیزده امام داشت، فرد یهودی می بایست اعتراض می کرد، نه این که تصدیق کند و ایمان بیاورد. بنابراین این حدیث قرینۀ دیگری است برای این گفته ما شیعیان که اگر در حدیثی اثنی عشر من صلب رسول خدا آمده است، منظور یقینا همین دوازده امام است نه بیشتر و نه کمتر. و از باب تغلیب و استثنا است.

.

خب تا اینجا مربوط به پست پیش . سپس رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرمایند: آیا اسباط را می شناسی؟

اباعماره عرض کرد:‌ بله آن ها دوازده نفر بودند.

پیامبر فرمودند:‌ در بین آن ها لاوی بن ارحیا بود.

عرض کرد:‌ بله می شناسمش،‌ او همان کسی است که از بنی اسرائیل غایب شد،‌ سپس بازگشت و شریعت را بعد از اندراس آن، اظهار کرد...

پیامبر صلوات الله علیه و آله فرمودند: در امت من هم هرآنچه در بتی اسرائیل اتفاده افتاده، خواهد افتاد، [تمام حدیث را گفتیم برای این قسمت که رسول خدا سپس فرمودند:] همانا «الثانی عشر من ولدی:» دوازدهمین از اولاد من نیز غایب خواهد شد به صورتی که دیده نشود،‌ و سپس به سوی امت من خواهد آمد،‌ هنگامی که از اسلام حز اسمی نمانده باشد،‌ و از قرآن جز رسمی، پس خداوند به او اجازه خروج خواهد داد، و ایشان اسلام را ظاهر می فرماید....

.

و چون با توجه به این که همان طور که عرض شد،‌ابتدای حدیث، رسول خدا صلی الله علیه و آله اوصیا را معرفی فرمودند و چهار بار تأکید بر دوازده نفر بودن آن ها سلام الله علیهم کردند، و نیز این که طبق حدیث لاوی یکی از اسباط دوازده گانه بوده است،‌ پس منظور از این الثانی عشر من ولدی نیز یقینا و دقیقا یکی از امامان دوازده گانه است،‌ و یعنی امام دوازدهم سلام الله علیه و عجّل الله فرجه،‌که رسول خدا به ایشان می فرمایند:‌ الثانی عشر من ولدی.

مطلب بعد این که :‌

راجع به مدت غیبت که در این روایت بطور تردید بیان شده است ، علامه مجلسى رحمه الله  میگوید: ممکن است مقصود این باشد که در مقدار غیبت امام بدا حاصل شده است ، چنانچه در آخر روایت مى فرماید، فان للّه بداءات....

حدیث سوم:

حدیث 54 کتاب سلیم: پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمودند:

أَلَا وَ إِنَّ اللَّهَ نَظَرَ نَظْرَةً ثَانِیَةً فَاخْتَارَ بَعْدَنَا اثْنَیْ عَشَرَ وَصِیّاً 

در مورد حدیث کتاب سلیم؛ با استفاده از مقدمه کتاب شریف اسرار آل محمد صلوات الله علیهم، نوشته محقق کتاب جناب  آقای حجة الاسلام اسماعیل انصاری زنجانی؛ چند مطلب بیان می شود:

اوّل: کتاب سلیم به اثبات امامت دوازده امام علیهم السّلام مشهور است، به طوری که بیست و چهار مورد از کتاب سلیم از احادیث معروف شیعه در اثبات امامت دوازده امام علیهم السّلام، بشمار مىآید! ....این موارد در احادیث: 1؛ 10؛ 11 (پنج مورد)؛ 14؛ 16، 21، 25 پنج مورد، 37، 42 دو مورد، 45، 49، 61 دو مورد، 67 و 77 است، (و جالب است که برای کتاب سلیم به خاطر وجود همین حدیث مورد بحث [و یک یا چند مسئله دیگر]، مشکلات زیادی (کتاب رجال منسوب به ابن غضائری متوفای 411 ) به وجود امده است!) 

خب بنابراین باید این یک مورد را ، که ظاهرش مخالف آن همه حدیث هست را معنای درست کرد. یعنی این حدیث را هم می شود ، معنای درست کرد و هم نادرست، ودرست این است که لا اقل طبق بقیه احادیث همین کتاب، باید این را هم تفسیر درست کرد.  (حال آن ها چطور این بیش از بیست مورد را رها کرده و به همان یک مورد تمسک می کنند)

.

دوم: این حدیث هم تصریحی در عدد سیزده ندارد و منشأ اشتباه از کلمه «بعدنا : بعد از ما» است، بنابراین محور اشکال کلمه «بعد از ما» است، که می توان آن را سه توجیه نمود:
1) احتمالاً «بعدنا» اشتباه در استنساخ باشد و در اصل کلمه «بعدی» بوده است. (مؤید این مطلب، استفاده از ضمیر «ى» در دنباله جمله در کلمه «اهل بیتى» و «امّتى» است که نشان مىدهد شاید در «بعدنا» هم ضمیر «ى» بوده و اشتباها «نا» نوشته شده باشد)
2) کلمه «بعدنا» اشاره به خود حضرت باشد، یعنی منظور از «ما» خود حضرت رسول صلّی الله علیه و آله می باشد، (که جمع را برای مفرد به کار برده اند که هیچ اشکالی ندارد).

3 ) و یا این که منظورشان از «نا»  یعنی «ما»، در « بعدنا »، مجموع و سلسله پیامبران باشد، که امامان هم بعد از «آن ها» هستند. توجیه این وجه این است که در ابتدای حدیث رسول خدا صلی الله علیه و آله ذکری از پیامبران علیهم السلام می فرمایند.

از سوى دیگر این احتمال نیز به جاست که تصحیف و اشتباه در کلمه «اثنا عشر» باشد. یعنى «بعدنا» به همان صورت باقى باشد و منشأ این اشتباه را در این بدانیم که بجاى «یازده نفر» اشتباها «دوازده نفر» نوشته شده است...

در ادامه در این مورد توضیح داده شده است،‌که این توجیهات از روی هوا نیست و بدون دلیل نگفته اند که در این حدیث تصحیف صورت گرفته است.

در مورد وجود تصحیف در این حدیث : به حدیث 14 همین کتاب مراجعه کنیم، این حدیث بسیار شبیه به همین حدیث مورد بحث [حدیث54] می باشد، و البته مفصل تر است:

ابتدا به قسمت های بیشتری از حدیث 54 کتاب سلیم ملاحظه کنیم [کامل حدیث در این لینک و ترجمه از این لینک]:

أَبَانٌ عَنْ سُلَیْمٍ [عَنْ سَلْمَانَ‏] قَالَ: کَانَتْ قُرَیْشٌ إِذَا جَلَسَتْ فِی مَجَالِسِهَا فَرَأَتْ رَجُلًا مِنْ أَهْلِ الْبَیْتِ قَطَعَتْ حَدِیثَهَا فَبَیْنَمَا هِیَ جَالِسَةٌ إِذْ قَالَ رَجُلٌ مِنْهُمْ: مَا مَثَلُ مُحَمَّدٍ [صلی الله علیه و آله] فِی أَهْلِ بَیْتِهِ إِلَّا کَمَثَلِ نَخْلَةٍ نَبَتَتْ فِی کُنَاسَةٍ.

فَبَلَغَ ذَلِکَ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله، فَغَضِبَ ثُمَّ خَرَجَ فَأَتَى الْمِنْبَرَ فَجَلَسَ عَلَیْهِ.... ثُمَّ قَالَ: أَلَا وَ إِنِّی وَ أَهْلَ بَیْتِی کُنَّا نُوراً نَسْعَى بَیْنَ یَدَیِ اللَّهِ قَبْلَ أَنْ یَخْلُقَ اللَّهُ آدَمَ بِأَلْفَیْ عَامٍ... 

أَلَا وَ إِنَّ اللَّهَ نَظَرَ إِلَى أَهْلِ الْأَرْضِ نَظْرَةً فَاخْتَارَ مِنْهُمْ رَجُلَیْنِ أَحَدُهُمَا أَنَا فَبَعَثَنِی رَسُولًا وَ نَبِیّاً وَ الْآخَرُ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ وَ أَوْحَى إِلَیَّ أَنْ أَتَّخِذَهُ أَخاً وَ خَلِیلًا وَ وَزِیراً وَ وَصِیّاً وَ خَلِیفَةً أَلَا وَ إِنَّهُ وَلِیُّ کُلِّ مُؤْمِنٍ بَعْدِی مَنْ وَالاهُ وَالاهُ اللَّهُ وَ مَنْ عَادَاهُ عَادَاهُ اللَّهُ لَا یُحِبُّهُ إِلَّا مُؤْمِنٌ وَ لَا یُبْغِضُهُ إِلَّا کَافِرٌ هُوَ زِرُّ الْأَرْضِ بَعْدِی وَ سَکَنِهَا وَ هُوَ کَلِمَةُاللَّهِ التَّقْوَى وَ عُرْوَتُهُ الْوُثْقَى یُرِیدُونَ أَنْ یُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ- ... وَ اللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْکافِرُونَ

أَلَا وَ إِنَّ اللَّهَ نَظَرَ نَظْرَةً ثَانِیَةً فَاخْتَارَ بَعْدَنَا اثْنَیْ عَشَرَ وَصِیّاً مِنْ أَهْلِ بَیْتِی، فَجَعَلَهُمْ خِیَارَ أُمَّتِی وَاحِداً بَعْدَ وَاحِدٍ مِثْلَ النُّجُومِ فِی السَّمَاءِ کُلَّمَا غَابَ نَجْمٌ طَلَعَ نَجْمٌ هُمْ أَئِمَّةٌ هُدَاةٌ مُهْتَدُونَ لَا یَضُرُّهُمْ کَیْدُ مَنْ کَادَهُمْ وَ لَا خِذْلَانُ مَنْ خَذَلَهُمْ هُمْ حُجَجُ اللَّهِ فِی أَرْضِهِ وَ شُهَدَاؤُهُ عَلَى خَلْقِهِ وَ خُزَّانُ عِلْمِهِ وَ تَرَاجِمَةُ وَحْیِهِ وَ مَعَادِنُ حِکْمَتِهِ مَنْ أَطَاعَهُمْ أَطاعَ اللَّهَ وَ مَنْ عَصَاهُمْ عَصَى اللَّهَ هُمْ مَعَ الْقُرْآنِ وَ الْقُرْآنُ مَعَهُمْ لَا یُفَارِقُونَهُ حَتَّى یَرِدُوا عَلَیَّ الْحَوْضَ

حالا در خدمت حدیث 14 کتاب باشیم [شاید اصلا این حدیث 54، خلاصه ای از همین حدیث 14 است نمی دونم، احتمال می دهم]

لینک کامل حدیث  و   لینک ترجمه آن 

قَالَ عَلِیٌّ سلام الله علیه: ثُمَّ مَرَرْتُ بِالصُّهَاکِیِّ یَوْماً فَقَالَ لِی: مَا مَثَلُ مُحَمَّدٍ إِلَّا کَمَثَلِ نَخْلَةٍ نَبَتَتْ فِی کُنَاسَةٍ فَأَتَیْتُ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله فَذَکَرْتُ لَه‏ ذَلِکَ فَغَضِبَ النَّبِیُّ وَ خَرَجَ فَأَتَى الْمِنْبَرَ ....ثم قال:

أَلَا وَ إِنَّ اللَّهَ نَظَرَ إِلَى أَهْلِ الْأَرْضِ نَظْرَةً فَاخْتَارَنِی مِنْهُمْ،

ثُمَّ نَظَرَ نَظْرَةً فَاخْتَارَ أَخِی عَلِیّاً وَ وَزِیرِی وَ وَصِیِّی وَ خَلِیفَتِی فِی أُمَّتِی وَ وَلِیَّ کُلِّ مُؤْمِنٍ بَعْدِی فَبَعَثَنِی رَسُولًا وَ نَبِیّا وَ دَلِیلًا فَأَوْحَى إِلَیَّ أَنِ اتَّخِذْ عَلِیّاً أَخاً وَ وَلِیّاً وَ وَصِیّاً وَ خَلِیفَةً فِی أُمَّتِی بَعْدِی أَلَا وَ إِنَّهُ وَلِیُّ کُلِّ مُؤْمِنٍ بَعْدِی مَنْ وَالاهُ وَالاهُ اللَّهُ وَ مَنْ عَادَاهُ عَادَاهُ اللَّهُ وَ مَنْ أَحَبَّهُ أَحَبَّهُ اللَّهُ وَ مَنْ أَبْغَضَهُ أَبْغَضَهُ اللَّهُ لَا یُحِبُّهُ إِلَّا مُؤْمِنٌ وَ لَا یُبْغِضُهُ إِلَّا کَافِرٌ ربّ [زِرُّ] الْأَرْضِ  بَعْدِی وَ سَکَنُهَا وَ هُوَ کَلِمَةُ اللَّهِ التَّقْوَى وَ عُرْوَةُ اللَّهِ الْوُثْقَى أَ تُرِیدُونَ أَنْ تُطْفِئُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِکُمْ وَ اللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ  وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ ...

یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّ اللَّهَ نَظَرَ نَظْرَةً ثَالِثَةً فَاخْتَارَ مِنْهُمْ بَعْدِی (1) اثْنَیْ عَشَرَ وَصِیّاً مِنْ أَهْلِ بَیْتِی وَ هُمْ خِیَارُ أُمَّتِی [مِنْهُمْ أَحَدَ عَشَرَ إِمَاماً بَعْدَ أَخِی‏] وَاحِداً بَعْدَ وَاحِدٍ، کُلَّمَا هَلَکَ وَاحِدٌ قَامَ وَاحِدٌ مِنْهُمْ، مَثَلُهُمْ کَمَثَلِ النُّجُومِ فِی السَّمَاءِ کُلَّمَا غَابَ نَجْمٌ طَلَعَ نَجْمٌ لِأَنَّهُمْ أَئِمَّةٌ هُدَاةٌ مُهْتَدُونَ لَا یَضُرُّهُمْ کَیْدُ مَنْ کَادَهُمْ وَ لَا خِذْلَانُ مَنْ خَذَلَهُمْ [بَلْ یُضِرُّ اللَّهُ بِذَلِکَ مَنْ کَادَهُمْ وَ خَذَلَهُمْ‏]  فَهُمْ حُجَّةُ اللَّهِ فِی أَرْضِهِ وَ شُهَدَاؤُهُ عَلَى خَلْقِهِ مَنْ أَطَاعَهُمْ أَطاعَ اللَّهَ وَ مَنْ عَصَاهُمْ عَصَى اللَّهَ هُمْ مَعَ الْقُرْآنِ وَ الْقُرْآنُ مَعَهُمْ لَا یُفَارِقُونَهُ وَ لَا یُفَارِقُهُمْ حَتَّى یَرِدُوا عَلَیَّ حَوْضِی أَوَّلُ الْأَئِمَّةِ [أَخِی‏] عَلِیٌّ سلام الله علیه خَیْرُهُمْ ثُمَّ ابْنِیَ الْحَسَنُ ثُمَّ ابْنِیَ الْحُسَیْنُ ثُمَّ تِسْعَةٌ مِنْ وُلْدِ الْحُسَیْن‏....

 

پاورقی1. این قسمت در کتاب فضائل این گونه است: فاختار منها أحد عشر إماما و هم من أهل بیتی. و در کتاب غیبت نعمانی این گونه: فاختار من أهل بیتی بعدی و هم خیار أمّتی أحد عشر إماما بعد أخی واحدا بعد واحد.

.

همان طور که ملاحظه می شود،‌شباهت این قسمت حدیث 14 به حدیث مورد بحث ح54،‌ بسیار زیاد کاملا مشخص است، [و می توان گفت شاید این ها یک حدیث هستند] و می بینیم که در این حدیث کتاب سلیم، به صورت «بعدی» است، نه «بعدنا» که نیازی به هیچ توضیحی ندارد، همچنین در دو کتاب دیگر هم به صورت «احدی عشر» آمده است. و از این می توان استفاده نمود که ح54 امکان تصحیف دارد.

 

  •  پاسخ و نکته بعد این که  این حدیث  در ادامه نکته بسیار جالبی را می فرماید:

 

أَلَا وَ إِنَّ اللَّهَ نَظَرَ نَظْرَةً ثَانِیَةً فَاخْتَارَ بَعْدَنَا اثْنَیْ عَشَرَ وَصِیّاً مِنْ أَهْلِ بَیْتِی فَجَعَلَهُمْ خِیَارَ أُمَّتِی وَاحِداً بَعْدَ وَاحِدٍ مِثْلَ النُّجُومِ فِی السَّمَاءِ کُلَّمَا غَابَ نَجْمٌ طَلَعَ نَجْم‏

می فرماید که این دوازده نفر، مانند ستاره اند، هرگاه یک ستاره غروب کند، ستاره دیگری از این دوازده نفر طلوع می کند.

و این یعنی تأکیدی دوباره بر این که همواره یکی از این دوازده امام سلام الله علیهم حضور خواهند داشت، [یعنی انحصار امامان در دوازده نفر سلام الله علیهم] و به عبارت دیگر یعنی لزوم رجعت یکی از این دوازده نفر، در زمان آخرین ایشان [و این یعنی تایید عقیده شیعیان که امام حسین سلام الله علیه، در زمان امام زمان حجة بن الحسن سلام الله علیه رجعت خواهند کرد، ان شاء الله.] 

یعنی این که دوازده مهدیین، بعد از امام زمان وجود نخواهند داشت [لا اقل به عنوان امام]، و این یعنی بر باد رفتن تمامی ادعاهای احمد اسماعیل. 

 

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی